1. I don't want to become embroiled in their arguments.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم درگیر بحث های آنها شوم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم درگیر بحث های آن ها بشوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They became embroiled in a dispute with their neighbours.
[ترجمه گوگل]آنها درگیر اختلاف با همسایگان خود شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها درگیر مشاجره با همسایگان خود شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He became embroiled in a dispute with his neighbours.
[ترجمه گوگل]او درگیر اختلاف با همسایگانش شد
[ترجمه ترگمان]او درگیر مشاجره با همسایگانش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The Government insisted that troops would not become embroiled in battles in Bosnia.
[ترجمه گوگل]دولت اصرار داشت که سربازان در نبردهای بوسنی درگیر نخواهند شد
[ترجمه ترگمان]دولت اصرار داشت که سربازان در بوسنی درگیر جنگ نخواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Take care not to get embroiled with those people.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید با این افراد درگیر نشوید
[ترجمه ترگمان]مواظب باشید که با این افراد درگیر نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They are embroiled in a war against their will.
[ترجمه گوگل]آنها بر خلاف میل خود درگیر جنگ هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها درگیر جنگ با اراده خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I was reluctant to embroil myself in his problems.
[ترجمه گوگل]تمایلی نداشتم خودم را درگیر مشکلات او کنم
[ترجمه ترگمان]من تمایلی به درگیر شدن در مشکلات خود نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I became embroiled in an argument with the taxi driver.
[ترجمه گوگل]من با راننده تاکسی درگیر شدم
[ترجمه ترگمان]من با راننده تاکسی در یک مشاجره درگیر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They embroiled Peter in their quarrel.
[ترجمه گوگل]آنها پیتر را در نزاع خود درگیر کردند
[ترجمه ترگمان]در دعوای آن ها با پیتر درگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He embroiled himself in their argument.
11. Any hostilities could result in retaliation and further embroil U. N. troops in fighting.
[ترجمه گوگل]هر گونه خصومت می تواند منجر به انتقام گیری شود و نیروهای آمریکایی را بیشتر درگیر نبرد کند
[ترجمه ترگمان]هر گونه خصومت می تواند منجر به انتقام و embroil بیشتر شود ان سربازان در حال جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I don't want to become embroiled in their quarrels.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم درگیر دعواهای آنها شوم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم درگیر دعوای آن ها بشوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But now city officials find themselves embroiled in a battle with a fierce critic of the law: the Roman Catholic Church.
[ترجمه گوگل]اما اکنون مقامات شهر خود را درگیر نبردی با منتقد سرسخت قانون می بینند: کلیسای کاتولیک روم
[ترجمه ترگمان]اما اکنون مقامات شهر خود را درگیر جنگ با یک منتقد شدید قانون می بینند: کلیسای کاتولیک رم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Both products have been embroiled in angry debate.
[ترجمه گوگل]هر دو محصول درگیر بحث های عصبانی شده اند
[ترجمه ترگمان]هر دو محصول درگیر بحث های خشمگین شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Six candidates are embroiled in a Commons clash over who will succeed Bernard Wetherill.
[ترجمه گوگل]شش نامزد درگیر درگیری عوام بر سر اینکه چه کسی جانشین برنارد وتریل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شش نامزد در یک جلسه مجلس عوام درگیر شده اند که بر روی آن ها جانشین برنارد Wetherill خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید