• (1)تعریف: the art or product of ornamental needlework.
- The ladies were expected to master embroidery and other arts.
[ترجمه سارا نیک] از بانوان انتظار میرفت در گلدوزی و دیگر هنرها مهارت داشته باشند.
|
[ترجمه علی سیفی] امتطار گرفت که بانوان در گلدوزی و هنرهای دیگر مهارت داشته باشند باشند.
|
[ترجمه گوگل] انتظار می رفت که خانم ها به گلدوزی و هنرهای دیگر تسلط داشته باشند [ترجمه ترگمان] خانم ها در انتظار هنر و هنر دیگر بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is some delicate embroidery around the neck of the garment.
[ترجمه گوگل] دور گردن لباس مقداری گلدوزی ظریف وجود دارد [ترجمه ترگمان] یک گلدوزی ظریف در اطراف گردن لباس وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the embellishment of a tale or report, esp. with fictitious details.
- I suspect that much of his story was sheer embroidery.
[ترجمه گوگل] من گمان می کنم که بیشتر داستان او گلدوزی محض بود [ترجمه ترگمان] حدس می زنم که قسمت زیادی از داستان او گلدوزی محض بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a brief statement of the country's economic condition, without embroidery
شرح مختصر و بی شاخ و برگ وضع اقتصادی کشور
2. Craft Resources also sells yarn and embroidery floss.
[ترجمه عرشیا] صنایع دستی همچنین نخ ریسی را به فروش می رسانند
|
[ترجمه گوگل]Craft Resources همچنین نخ و نخ گلدوزی می فروشد [ترجمه ترگمان]صنایع دستی also را به فروش می رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The shorts had blue embroidery over the pockets.
[ترجمه Soheil] شلوارک ها داشتند گلدوزی آبی روی جیب ها
|
[ترجمه عرشیا] شلوارک ها گلدوزی آبی روی جیب بود
|
[ترجمه گوگل]شلوارک روی جیب هایش گلدوزی آبی داشت [ترجمه ترگمان]شلوارک آبی رنگی در جیب داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You can attend embroidery classes under the tutelage of Jocelyn James.
[ترجمه گوگل]شما می توانید در کلاس های گلدوزی زیر نظر جوسلین جیمز شرکت کنید [ترجمه ترگمان]شما می توانید تحت سرپرستی of جیمز در کلاس های گلدوزی شرکت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She learned sewing, knitting and embroidery.
[ترجمه گوگل]خیاطی، بافندگی و گلدوزی را آموخت [ترجمه ترگمان]خیاطی و گلدوزی و گلدوزی یاد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A little embroidery made the story quite entertaining.
[ترجمه گوگل]کمی گلدوزی داستان را بسیار سرگرم کننده کرد [ترجمه ترگمان]یک گلدوزی کوچک داستان را کاملا سرگرم کننده ساخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She began folding up her embroidery.
[ترجمه گوگل]او شروع به تا زدن گلدوزی هایش کرد [ترجمه ترگمان]گلدوزی و گلدوزی خود را جمع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. How is your beautiful embroidery going on?
[ترجمه عرشیا] گلدوزی زیبای شما چطور است
|
[ترجمه گوگل]گلدوزی زیبای شما چطور پیش می رود؟ [ترجمه ترگمان]گلدوزی زیبای شما چگونه ادامه دارد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She hasn't the patience to do embroidery.
[ترجمه گوگل]حوصله گلدوزی را ندارد [ترجمه ترگمان]او حوصله گلدوزی و گلدوزی را ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I bought some black jersey scalloped with gold embroidery from the market, and made a long, three-tiered, halter-necked gown.
[ترجمه گوگل]من مقداری پیراهن مشکی که با گلدوزی طلا دوزی شده بود از بازار خریدم و یک لباس مجلسی بلند و سه طبقه یقه دار درست کردم [ترجمه ترگمان]من یک پیراهن سیاه با گلدوزی طلایی از بازار خریدم و یک پیراهن بلند و بلند با گردن بلند و بلند به تن کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. What an amazing embroidery!
[ترجمه گوگل]چه گلدوزی شگفت انگیزی! [ترجمه ترگمان]چه گلدوزی فوق العاده ای! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Embroidery remains largely a cottage industry with thousands of girls and women employed as outworkers.
[ترجمه گوگل]گلدوزی عمدتاً یک صنعت کلبه با هزاران دختر و زن است که به عنوان کارگر خارجی مشغول به کار هستند [ترجمه ترگمان]Embroidery تا حد زیادی یک صنعت روستایی با هزاران دختر و زن است که به عنوان outworkers استخدام شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He's good at embroidery.
[ترجمه گوگل]او در گلدوزی مهارت دارد [ترجمه ترگمان]تو کار گلدوزی خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Lasher refused to comment on the embroidery and speculation in the article.
[ترجمه گوگل]لاشر از اظهار نظر در مورد گلدوزی و حدس و گمان در مقاله خودداری کرد [ترجمه ترگمان]lasher از اظهار نظر درباره گلدوزی و گمانه زنی در این مقاله خودداری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• decorative designs created with ornamental needlework; something embroidered embroidery consists of designs sewn onto fabric. embroidery is also the activity of sewing designs onto fabric.
پیشنهاد کاربران
گلدوزی ( هنر تزیین پارچه ) / اسم She learned embroidery from her grandmother رودوزی ( دوخت تزیینی ) / اسم The dress was decorated with beautiful embroidery حاشیه دوزی ( روی لباس ) / اسم ... [مشاهده متن کامل]
Embroidery adds a personal touch to clothing تزیین ( زیباسازی ) / اسم The story was full of lies and embroidery
آب وتاب دادن به چیزی
1. گلدوزی. سوزن دوزی 2. شاخ و برگ . اب و تاب . مبالغه مثال: delicate embroidery گلدوزی ظریف
embroidery: سوزن دوزی، گلدوزی
●گلدوزی، سوزن بافی ( دوختن الگوها به پارچه ) ● پارچه الگودار ( گلدوزی شده ) ● آب و تاب، رنگ و لعاب