embroidered

/emˌbrɔɪdər//ɪmˈbroɪdə/

قلاب دوزی کردن، گلدوزی کردن، برودرهدوزی، آراستن

جمله های نمونه

1. An embroidered silk waistcoat contributed to his dandified appearance.
[ترجمه گوگل]یک جلیقه ابریشمی گلدوزی شده به ظاهر پر شور او کمک کرد
[ترجمه ترگمان]جلیقه ابریشمین گلدوزی شده اش در ظاهر dandified بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She embroidered silver stars on her blue dress.
[ترجمه گوگل]او روی لباس آبی خود ستاره های نقره ای گلدوزی کرده بود
[ترجمه ترگمان]روی پیراهن آبی رنگش ستارگان گلدوزی شده اش را گلدوزی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She embroidered flowers on the front of the dress.
[ترجمه گوگل]جلوی لباس گل دوزی کرد
[ترجمه ترگمان]روی لباس گل گلدوزی شده اش را گلدوزی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The collar was embroidered with very small red strawberries.
[ترجمه گوگل]یقه با توت فرنگی های بسیار ریز قرمز گلدوزی شده بود
[ترجمه ترگمان]یقه گلدوزی شده بود و روی آن گلدوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dress was embroidered with flowers.
[ترجمه گوگل]لباس با گل دوزی شده بود
[ترجمه ترگمان]لباس گلدوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The editor in chief embroidered the original story beyond recognition.
[ترجمه گوگل]سردبیر داستان اصلی را غیرقابل تشخیص گلدوزی کرد
[ترجمه ترگمان]سردبیر مجله داستان اصلی را بیش از حد به رسمیت شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He embroidered on the story to hold his listener's interest.
[ترجمه گوگل]او داستان را گلدوزی کرد تا علاقه شنونده خود را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]روی داستان گلدوزی کرد تا توجه شنونده را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She embroidered flowers on the cushion .
[ترجمه گوگل]روی کوسن گل دوزی کرد
[ترجمه ترگمان]روی کو سن گل گلدوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Naturally, I embroidered the tale a little to make it more interesting.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً داستان را کمی گلدوزی کردم تا جذاب تر شود
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که من داستان را اندکی گلدوزی کردم تا آن را جالب تر جلوه دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bedspread was embroidered with cross-stitch.
[ترجمه گوگل]روتختی با دوخت ضربدری بود
[ترجمه ترگمان]روی روتختی گلدوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She embroidered the dress with flowers.
[ترجمه گوگل]او لباس را با گل دوزی کرد
[ترجمه ترگمان]لباس را با گل گلدوزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A colourful design was embroidered on the sleeve of the shirt.
[ترجمه گوگل]روی آستین پیراهن طرح رنگارنگ گلدوزی شده بود
[ترجمه ترگمان]یک طرح رنگارنگ روی آستین پیراهن کار گذاشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have a pillow with my name embroidered on it.
[ترجمه گوگل]من یک بالش دارم که روی آن اسمم گلدوزی شده است
[ترجمه ترگمان]من یک بالش با اسم خودم دارم که روی آن گلدوزی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He told some lies and sometimes just embroidered the truth.
[ترجمه گوگل]او چند دروغ می گفت و گاهی فقط حقیقت را گلدوزی می کرد
[ترجمه ترگمان]او به بعضی از دروغ ها گفته بود و بعضی وقت ها فقط حقیقت را گلدوزی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The sleeves were embroidered in gold.
[ترجمه گوگل]آستین ها طلا دوزی شده بود
[ترجمه ترگمان]آستین ها از طلا گلدوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• decorated with ornamental needlework; made in the form of ornamental needlework

پیشنهاد کاربران

نقل کردن
شاخ و برگ دادن ( هنگام تعریف کردن چیزی )

بپرس