emboss

/emˈbɒs//ɪmˈbɒs/

معنی: اندودن، مزین کردن، پرجلوه ساختن، بر جسته کردن
معانی دیگر: (نقش برجسته روی فلز یا چوب و غیره ایجاد کردن) برجسته کاری کردن، نقش برجسته زدن، قلمزنی کردن، پوشاندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: embosses, embossing, embossed
مشتقات: embosser (n.), embossment (n.)
(1) تعریف: to raise or represent in relief (a surface design).
مشابه: boss

- A flower design was embossed on the box's silver lid.
[ترجمه گوگل] روی درب نقره ای جعبه طرح گل نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان] یک طرح گل روی در نقره ای جعبه حک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to decorate the surface of with a raised design.
مشابه: boss, seal

- The artisan embossed the leather with an intricate design.
[ترجمه گوگل] صنعتگر چرم را با طرحی پیچیده برجسته می کرد
[ترجمه ترگمان] صنعتگر، چرم را با یک طرح پیچیده نقاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The silver cup is embossed with a design of flowers.
[ترجمه گوگل]لیوان نقره ای با طرح گل نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]فنجان نقره ای با طرح گل ها ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The silver vase is embossed with a design of flowers.
[ترجمه گوگل]گلدان نقره با طرح گل نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]گلدان نقره با طرح گل ها ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The paper on the walls was pale gold, embossed with swirling leaf designs.
[ترجمه گوگل]کاغذهای روی دیوارها طلایی کم رنگ بود که با طرح های چرخان برگ نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]کاغذ روی دیوارها طلایی بود و روی دیوارها نقش برگ دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hotel's name was embossed on the stationery.
[ترجمه گوگل]نام هتل روی لوازم التحریر نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]اسم هتل روی کاغذ نوشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was given a Bible embossed with her name.
[ترجمه گوگل]کتاب مقدسی به او داده شد که نام او نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]کتابی از انجیل به او داده بود که روی آن نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The name and address of the firm are embossed on its paper.
[ترجمه گوگل]نام و آدرس شرکت بر روی کاغذ آن حک شده است
[ترجمه ترگمان]نام و آدرس شرکت روی مقاله آن حک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Maybe with a dollar sign embossed near the bottom corner.
[ترجمه گوگل]شاید با علامت دلاری که نزدیک گوشه پایینی آن نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]شاید با یک علامت دلار که از ته آن بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All stylishly embossed with your club's emblem.
[ترجمه گوگل]همه به شیک با نشان باشگاه شما نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]All باری که این علامت را نشان می داد، روی آن نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Embossed Anaglypta and Lincrusta wall coverings in 100 historical patterns from Victorian to modern.
[ترجمه گوگل]دیوارپوش های برجسته آناگلیپتا و لینکروستا در 100 الگوی تاریخی از ویکتوریا تا مدرن
[ترجمه ترگمان]پوشش دیوارها و پوشش دیوارها در ۱۰۰ الگوی تاریخی از دوره ویکتوریا تا مدرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It can be engraved, embossed, covered with filigree wire, enamelled, patinated and plated.
[ترجمه گوگل]می توان آن را حکاکی، برجسته، پوشش با سیم فیلیگر، میناکاری، پتینه کاری و آبکاری کرد
[ترجمه ترگمان]این رنگ می تواند حکاکی شده باشد، پوشیده از سیم، منقوش، منقوش، و اندود شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jack's house was gorgeously embossed.
[ترجمه گوگل]خانه جک به زیبایی نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]خانه جک به طرز خیره کننده ای برجسته و برجسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Blind emboss a raised impression made without using ink or foil.
[ترجمه گوگل]نقش برجسته ای که بدون استفاده از جوهر یا فویل ایجاد شده است را کور کنید
[ترجمه ترگمان]نابینایان تاثیر ایجاد شده را بدون استفاده از مرکب یا فویل ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These are chairs with embossed backs.
[ترجمه گوگل]اینها صندلی هایی با پشتی برجسته هستند
[ترجمه ترگمان]این ها صندلی های are است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sticking and stitching tongue emboss Sticking and stitching vamp.
[ترجمه گوگل]چسب زدن و دوخت زبان برجسته چسبیدن و دوخت vamp
[ترجمه ترگمان]داری ادای احترام می کنی و ادای vamp رو در میاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Next we use a textured Bevel and Emboss to give the style some unevenness.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد، از یک Bevel and Emboss بافت دار استفاده می کنیم تا کمی ناهمواری به استایل بدهیم
[ترجمه ترگمان]سپس ما از یک بافت دارای بافت دار و Emboss استفاده می کنیم تا به این سبک برخی از یکنواختی ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندودن (فعل)
coat, bedaub, besmear, plate, daub, emboss, parget

مزین کردن (فعل)
furnish, beset, dress, emboss

پرجلوه ساختن (فعل)
emboss, prove out

بر جسته کردن (فعل)
glorify, emboss, indent, signalize

تخصصی

[پلیمر] برجسته کردن، حک کردن

انگلیسی به انگلیسی

• cause to stand out or protrude; decorate with a design which is raised above a surface

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emboss
✅️ اسم ( noun ) : embossment
✅️ صفت ( adjective ) : embossed
✅️ قید ( adverb ) : _
کنده کاری

بپرس