فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emblazons, emblazoning, emblazoned
مشتقات: emblazoner (n.)
حالات: emblazons, emblazoning, emblazoned
مشتقات: emblazoner (n.)
• (1) تعریف: to display (a coat of arms) on a knight's shield or other surface.
- The knight's coat of arms was emblazoned on his escutcheon.
[ترجمه گوگل] نشان شوالیه بر روی اسکاج او نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان] کت و شلوار شوالیه بر دامن خانواده او می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کت و شلوار شوالیه بر دامن خانواده او می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The family's coat of arms was emblazoned on the paneling over the fireplace.
[ترجمه گوگل] نشان خانواده روی تابلوی شومینه نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان] کت و شلوار خانواده روی قاب paneling بالای بخاری می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کت و شلوار خانواده روی قاب paneling بالای بخاری می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to display or inscribe in a prominent manner as one might a coat of arms.
- The carmaker's name was emblazoned on the race driver's jacket and helmet.
[ترجمه گوگل] نام این خودروساز بر روی کاپشن و کلاه ایمنی راننده مسابقه نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان] اسم The روی کت و کلاه راننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسم The روی کت و کلاه راننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As instructed, the tattoo artist emblazoned the name of the girl's boyfriend across her upper arm.
[ترجمه گوگل] همانطور که دستور داده شد، هنرمند خالکوبی نام دوست پسر دختر را روی بازوی خود نقش بسته است
[ترجمه ترگمان] همان طور که دستور داده بودند، هنرمندی که اسم دوست پسر آن دختر را روی بازوی بالایی اش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همان طور که دستور داده بودند، هنرمندی که اسم دوست پسر آن دختر را روی بازوی بالایی اش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to inscribe a design or the like on (a surface) so that it appears prominently.
- The banners were emblazoned with the symbols of the monarchy.
[ترجمه گوگل] روی بنرها نمادهای سلطنت نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان] پلاکاردها مزین به نمادهای سلطنت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلاکاردها مزین به نمادهای سلطنت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The stationery was emblazoned with the company's logo.
[ترجمه گوگل] روی این لوازم التحریر آرم شرکت نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان] آرم مخصوص شرکت روی کاغذ نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آرم مخصوص شرکت روی کاغذ نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to make resplendent; celebrate or extol.
- Each act of the leader is emblazoned by the state-controlled press.
[ترجمه گوگل] هر عمل رهبر توسط مطبوعات تحت کنترل دولت نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان] هر عمل رهبر توسط مطبوعات تحت کنترل دولت آراسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هر عمل رهبر توسط مطبوعات تحت کنترل دولت آراسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to ornament or decorate in brilliant colors.