1. his remarks embittered his enemiesاظهارات او دشمنانش را آتشی کرد.2. repeated failure in examinations had embittered himشکست های مکرر در امتحانات کام او را تلخ کرده بود.
بد عُنُق🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: ✅ فعل ( verb ) : embitter✅️ اسم ( noun ) : bitterness / bitter / bitters / embitterment✅️ صفت ( adjective ) : bitter / embittered✅️ قید ( adverb ) : bitterlyاگر به صورت صفت یا Adj باشد یعنی عصبانی یا رنجیده از اینکه با شما ناعادلانه رفتار شده است. ( رنجیده خاطر )+ عکس و لینک