embellishment

/emˈbelɪʃmənt//ɪmˈbelɪʃmənt/

معنی: تزیین، ارایش، چاشنی
معانی دیگر: آذین، آرایش، زیباسازی، مزین سازی، آراستن، (جمع) تزیینات، پیرایش، زینت، پیرایه، افرند، تزئین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a beautifying decoration or addition.
مشابه: adornment, garnish, ornament

- The flower designs around the edges are unnecessary embellishments in my opinion.
[ترجمه گوگل] طرح های گل دور لبه ها به نظر من تزیینات غیر ضروری هستند
[ترجمه ترگمان] طرح های گل اطراف لبه ها، تزئینات غیر ضروری در نظر من هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a fictitious or unneeded detail added to enhance a story or the like.

(3) تعریف: the act or condition of embellishing or being embellished.
مشابه: adornment, decoration

جمله های نمونه

1. he paid for the embellishment of the church
او هزینه ی زیباسازی کلیسا را پرداخت.

2. Good pasta needs very little embellishment.
[ترجمه گوگل]ماکارونی خوب نیاز به تزیین بسیار کمی دارد
[ترجمه ترگمان]پاستای خوب به تزیینات بسیار کمی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In such stories a certain amount of embellishment is expected and some elements, especially the dialogues, follow a familiar pattern.
[ترجمه گوگل]در این گونه داستان ها مقداری آراستگی انتظار می رود و برخی عناصر به ویژه دیالوگ ها از الگویی آشنا پیروی می کنند
[ترجمه ترگمان]در چنین داستان هایی، مقداری از تزیینات مورد انتظار هستند و برخی از عناصر، به خصوص مکالمات، از الگوی آشنا پیروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The only embellishment was a small bunch of fresh flowers placed in a vase at her feet.
[ترجمه گوگل]تنها تزیین آن دسته کوچکی از گلهای تازه بود که در گلدانی در پای او قرار داده شده بود
[ترجمه ترگمان]تنها نقاشی، دسته گل کوچکی بود که در گلدان روی پاهایش قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They are permitted no naturalistic embellishment, but given that choice the stylisation should be taken further.
[ترجمه گوگل]آنها مجاز به تزیین طبیعت گرایانه نیستند، اما با توجه به این انتخاب، سبک سازی باید بیشتر انجام شود
[ترجمه ترگمان]آن ها به هیچ گونه تزیینات naturalistic اجازه نمی دهند، اما با توجه به این که انتخاب the باید بیشتر انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Embellishment and fluff are not necessary.
[ترجمه گوگل]تزیین و کرک لازم نیست
[ترجمه ترگمان] embellishment \"و\" کرک \"لازم نیست\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Vehicle rear part design slightly obviously light, above embellishment besides that low key exhaust pipe, only then that right image clever lovable rear light, appears insufficiently compact.
[ترجمه گوگل]طراحی قسمت عقب خودرو کمی آشکارا سبک است، بالای تزئینات علاوه بر آن لوله اگزوز کم کلید، تنها در این صورت است که تصویر درست، چراغ عقب هوشمندانه و دوست داشتنی، به اندازه کافی جمع و جور به نظر نمی رسد
[ترجمه ترگمان]از تزیینات قسمت پشت وسیله نقلیه کمی به وضوح سبک، از تزیینات بالاتر نیز استفاده می شود علاوه بر آن لوله اگزوز کوتاه، تنها بعد آن تصویر سمت راست، نور پشت دوست داشتنی دوست داشتنی، به طور کافی فشرده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Embellishment of space and beautify life!
[ترجمه گوگل]تزیین فضا و زیباسازی زندگی!
[ترجمه ترگمان]زندگی زیبا و زیبا را زیبا جلوه دهید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His articles are natural and without embellishment.
[ترجمه گوگل]مقالات او طبیعی و بدون تزیین است
[ترجمه ترگمان]مقالات او طبیعی و بدون تزیین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These may arise in the context of embellishment or fictionalization, such as in a docudrama or other dramatization of a true story.
[ترجمه گوگل]اینها ممکن است در زمینه آراستگی یا تخیلی، مانند درام مستند یا دیگر نمایشنامه‌سازی یک داستان واقعی، ایجاد شوند
[ترجمه ترگمان]این ممکن است در زمینه تزیینات و یا fictionalization، مانند a یا دیگر dramatization یک داستان واقعی رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their dress seemed more austere, both in its cut and in the absence of embellishment.
[ترجمه گوگل]لباس آن‌ها هم در برش و هم در غیاب تزیین، سخت‌تر به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این لباس، رنگ و رو رفته، هر دو در جای خود، آراسته و عبوس به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some central features of narrative construction were studied, including the gradual embellishment of stories and their emotional content.
[ترجمه گوگل]برخی از ویژگی‌های محوری ساخت روایی، از جمله آراستگی تدریجی داستان‌ها و محتوای عاطفی آن‌ها مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]برخی از ویژگی های اصلی ساخت روایت، از جمله تزیینات تدریجی داستان ها و محتوای احساسی آن ها مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This last instance of the stylistics of manner begins to merge into the stylistics of embellishment, self-reference or representation.
[ترجمه گوگل]این آخرین نمونه از سبک‌شناسی شیوه شروع به ادغام در سبک‌شناسی تزیین، ارجاع به خود یا بازنمایی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این نمونه اخیر از سبک شناختی به ادغام در سبک شناسی، خود مرجع یا نمایش آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some people think fresh corn on the cob needs no embellishment.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم فکر می کنند ذرت تازه نیازی به تزیین ندارد
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم فکر می کنند ذرت تازه روی کره اسب نیاز ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تزیین (اسم)
adornment, decoration, embellishment, garniture

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

چاشنی (اسم)
primer, relish, flavor, embellishment, dressing, sauce, condiment, stuffing, seasoning, detonator, flavoring, garniture, salmagundi

انگلیسی به انگلیسی

• adornment, ornament, decoration
an embellishment is a decoration added to something to make it seem more attractive.
an embellishment to a story or account of something is a detail added to make it seem more interesting, even if it is not actually true.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: An addition or decoration to enhance something, often making it more elaborate 🎨✨
🔍 مترادف: Decoration
✅ مثال: The storyteller's embellishment of the facts made the tale much more captivating.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : embellish
✅️ اسم ( noun ) : embellishment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
اغراق
embellishment ( موسیقی )
واژه مصوب: آرایه 3
تعریف: عنصری در موسیقی که بیشتر جنبۀ تزیینی دارد تا ساختاری و دربرگیرندۀ تزیین های مشخص و آزاد است
رنگ و لعاب، شاخ وبرگ
آب و تاب، جزئیات، ریزه کاری ( درسخن و کلام )

بپرس