معنی: توقیف کردن، حبس کردن، محصور کردنمعانی دیگر: (کشتی و غیره) در خلیج نگهداشتن (یا حراست کردن)، در پناه گرفتن (یا قرار دادن)، محصور کردن (در خلیج یا جای مصون یا جای بی مفر)، گیر انداختن
بررسی کلمه
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: embays, embaying, embayed
• : تعریف: to surround, enclose, or shelter in a bay, or as in a bay.