embattled

/emˈbætəl//emˈbætəl/

(verb transitive) صف آرایی، حاضر به جنگ شدن، تحت فشار شدید قرار دادن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: under attack by enemies or opponents; involved in battle.
مشابه: militant

(2) تعریف: arranged or prepared for battle.

جمله های نمونه

1. an embattled fortress wall
دیواره ی دندانه دار دژ

2. the embattled troops were ready for action
قشون صف آرایی شده آماده ی عمل بود.

3. the modern mother feels embattled
مادر امروزی احساس می کند که در فشار است.

4. we must all come to the aid of our embattled party
همگی باید به کمک حزبمان که از هر سو مورد حمله است بشتابیم.

5. The embattled president had to resign.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور درگیر باید استعفا می داد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور که تحت فشار قرار گرفته بود ناچار بود استعفا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The embattled president also denied recent claims that he was being held hostage by his own soldiers.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور جنگ زده همچنین ادعاهای اخیر مبنی بر گروگان گرفتن توسط سربازان خود را رد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تحت فشار نیز ادعاهای اخیر مبنی بر گروگان گرفتن او توسط سربازان خود را تکذیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Embattled homeowners wanting to sell their homes will face further problems this year.
[ترجمه گوگل]صاحبان خانه هایی که قصد فروش خانه های خود را دارند امسال با مشکلات بیشتری روبرو خواهند شد
[ترجمه ترگمان]Embattled که قصد فروش خانه های خود را دارند امسال با مشکلات بیشتری مواجه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Or else it becomes an increasingly embattled stance, out of touch with the world.
[ترجمه گوگل]یا در غیر این صورت، این موضع به طور فزاینده‌ای درگیر می‌شود که با دنیا ارتباط ندارد
[ترجمه ترگمان]و یا این که این موضع به طور فزاینده ای تحت فشار قرار می گیرد و از تماس با جهان خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is the embattled president of a university seeking to raise its stature on the higher education landscape.
[ترجمه گوگل]او رئیس دانشگاهی است که به دنبال ارتقای جایگاه خود در چشم انداز آموزش عالی است
[ترجمه ترگمان]او رئیس جمهور تحت فشار یک دانشگاه است که به دنبال افزایش مقام خود در چشم انداز آموزش عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So powerful had these embattled minorities become, that decent chaps like him had been forced upon the defensive.
[ترجمه گوگل]این اقلیت های درگیر آنقدر قدرتمند شده بودند که افراد شایسته ای مانند او مجبور به دفاع شده بودند
[ترجمه ترگمان]این اقلیت که در اقلیت بودند، این، نجیب مثل او مجبور به دفاع از خود شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The projecting porch with its embattled parapet is rendered with local marl and is a late sixteenth-century addition.
[ترجمه گوگل]ایوان برآمده با جان پناه جنگی آن با مارن محلی رندر شده و از اواخر قرن شانزدهم است
[ترجمه ترگمان]این تراس که به شدت تحت فشار قرار دارد، با marl محلی صورت می گیرد و افزون بر آن، یکی از addition اواخر قرن شانزدهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was an embattled and a battling faith.
[ترجمه گوگل]این یک ایمان جنگی و جنگجو بود
[ترجمه ترگمان]این یک ایمان در حال جنگ بود و جنگی در کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The embattled Chancellor had been hoping for a public show of loyalty from the Prime Minister.
[ترجمه گوگل]صدراعظم درگیر به نمایش عمومی وفاداری از نخست وزیر امیدوار بود
[ترجمه ترگمان]صدراعظم تحت فشار به نمایش عمومی وفاداری از نخست وزیر امیدوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Embattled Mr Major did manage to avert an immediate world trade war.
[ترجمه گوگل]آقای میجر جنگ زده موفق شد از یک جنگ تجاری جهانی فوری جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]Embattled آقای Major مدیریت یک جنگ تجاری فوری جهانی را مدیریت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For Sprint Nextel, an embattled American wireless operator, it offers the chance of a comeback.
[ترجمه گوگل]برای Sprint Nextel، یک اپراتور بی‌سیم آمریکایی، شانس بازگشت را ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]برای Nextel دو سرعت، یک اپراتور بی سیم که تحت فشار قرار دارد، فرصت بازگشت را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ready for battle; fortified against attack
an embattled person or group is having a lot of problems.

پیشنهاد کاربران

درتنگنا، گرفتار
جنگزده
experiencing a lot of difficulties
آماده جنگ، حاضر به جنگ
the number of embattled cities is increasing
تعداد شهرهای آماده جنگ در حال افزایش است
درگیر
دارای مشکلات زیاد و تحت فشار

بپرس