emasculate

/əˈmæskjuːlət//ɪˈmæskjʊleɪt/

معنی: اخته کردن، سست کردن، از مردی انداختن
معانی دیگر: تضعیف کردن، سستاندن، زبون کردن، بی توان کردن، (ویژگی خوب چیزی را) از بین بردن، خواجه کردن، (مرد را) عقیم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emasculates, emasculating, emasculated
مشتقات: emasculative (adj.), emasculatory (adj.), emasculation (n.), emasculator (n.)
(1) تعریف: to castrate.

(2) تعریف: to take away the strength or energy of; weaken.

جمله های نمونه

1. They were accused of trying to emasculate the report's recommendations.
[ترجمه گوگل]آنها متهم به تلاش برای نادیده گرفتن توصیه های گزارش شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به تلاش برای emasculate توصیه های این گزارش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The company tried to emasculate the unions.
[ترجمه گوگل]این شرکت سعی کرد اتحادیه ها را بی اعتبار کند
[ترجمه ترگمان]شرکت کوشید تا اتحادیه ها را منحل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such a conclusion could emasculate the exercise of many discretionary powers.
[ترجمه گوگل]چنین نتیجه‌گیری می‌تواند اعمال بسیاری از اختیارات اختیاری را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]چنین نتیجه ای می تواند اعمال بسیاری از اختیارات اختیاری را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The means used to emasculate local government have been varied.
[ترجمه گوگل]ابزارهای مورد استفاده برای تضعیف دولت محلی متفاوت بوده است
[ترجمه ترگمان]ابزار مورد استفاده برای emasculate دولت محلی متفاوت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What he did wish was to emasculate his opponents, and then to pretend they were coming together as equals.
[ترجمه گوگل]چیزی که او آرزو داشت این بود که مخالفان خود را انزجار کند و سپس وانمود کند که آنها به عنوان یکسان گرد هم می آیند
[ترجمه ترگمان]کاری که می خواست بکند این بود که opponents را emasculate کند و بعد وانمود کند که با هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Barry worried that working for a woman would emasculate him in his girlfriend's eyes.
[ترجمه گوگل]بری نگران بود که کار کردن برای یک زن او را در چشمان دوست دخترش بیهوده کند
[ترجمه ترگمان]بری نگران این بود که برای زنی کار کند بی آن که بتواند او را در چشمان دوست دخترش بی اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To deprive of virility or spirit; emasculate.
[ترجمه گوگل]سلب قدرت یا روحیه؛ تنزل دادن
[ترجمه ترگمان]نه آنکه او را از مردانگی و مردانگی محروم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Physically, she was of a pale, emasculate and unimportant structure.
[ترجمه گوگل]از نظر فیزیکی، او ساختاری رنگ پریده، لاغر و بی اهمیت بود
[ترجمه ترگمان]از نظر جسمی او زنی رنگ پریده و بی emasculate و بی اهمیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Take the orchestra out of the pit, and unless you emasculate their contribution, the problem is compounded.
[ترجمه گوگل]ارکستر را از گودال بیرون بیاورید، و اگر مشارکت آنها را نادیده نگیرید، مشکل پیچیده تر می شود
[ترجمه ترگمان]ارکستر را از گودال بیرون ببرید، و مگر اینکه سهم شان را از دست بدهید، مشکل پیچیده تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Enhancing that contempt is the effort of feminists to emasculate the political order itself.
[ترجمه گوگل]افزایش این تحقیر، تلاش فمینیست ها برای تضعیف خود نظم سیاسی است
[ترجمه ترگمان]افزایش این تحقیر، تلاش of است که خود نظم سیاسی را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But unlike other reformers he wants not to co-opt labor's leaders rather than emasculate them -- to "enlist" them in the "fight. "
[ترجمه گوگل]اما برخلاف سایر اصلاح‌طلبان، او می‌خواهد رهبران کارگری را به جای تضعیف آنها همراهی نکند - آنها را در "مبارزه" "به خدمت بگیرد"
[ترجمه ترگمان]اما برخلاف سایر مصلحان، او خواهان مشارکت رهبران کارگری به جای emasculate کردن آن ها - - در \"مبارزه با آن ها\" در \"جنگ\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To remove the testicles of a male; geld or emasculate.
[ترجمه گوگل]برای برداشتن بیضه های یک مرد؛ ژل یا ضایع کردن
[ترجمه ترگمان]برای اینکه بیضه نر و geld را از خود دور کند، بی آن که emasculate باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Castrate: To remove the testicles of a male; geld or emasculate.
[ترجمه گوگل]اخته کردن: برای برداشتن بیضه های مرد; ژل یا ضایع کردن
[ترجمه ترگمان]برای اینکه بیضه نر و یا emasculate را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اخته کردن (فعل)
neuter, castrate, caponize, emasculate, geld, mutilate

سست کردن (فعل)
slacken, slack, weaken, emasculate, enervate, enfeeble, discourage, loosen, relax, inactivate

از مردی انداختن (فعل)
emasculate, unman

انگلیسی به انگلیسی

• castrate; weaken
if someone or something is emasculated, their strength or power is removed so that they become weak or ineffective.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emasculate
✅️ اسم ( noun ) : emasculation
✅️ صفت ( adjective ) : emasculated
✅️ قید ( adverb ) : _
verb
[ obj]
1 : to make ( a man ) feel less masculine : to deprive ( a man ) of his male strength, role, etc
◀️ He plays the role of a meek husband who has been emasculated by his domineering wife
...
[مشاهده متن کامل]

2 : to make ( something ) weaker or less effective
◀️Critics charged that this change would emasculate the law
۱. سست و تضعیف کردن ( چیزی )
۲. تحقیر کردن ( یک مرد ) - از مردانگی انداختن

مردی را از کسی گرفتن، تضعیف کردن
ضعیفاندن.
سستاندن.
ناتواناندن.
اختهاندن.
عقیماندن.
عقیم کردن

بپرس