elusion

/ɪˈluːʒən//ɪˈluːʒən/

معنی: گریز، اجتناب، طفره، طفره روی، اغفال
معانی دیگر: فرار، اختفا، احتراز از گیر افتادن

جمله های نمونه

1. The Internet provides us an elusion of reality.
[ترجمه گوگل]اینترنت برای ما گریز از واقعیت را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]اینترنت ما را از واقعیت متمایز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sometimes I want elusion life, but I discover after coming out 30 kilometers have nowhere can go. . .
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من زندگی گریزانی را می خواهم، اما بعد از بیرون آمدن متوجه می شوم که 30 کیلومتر به جایی نمی رسم
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات من زندگی elusion را می خواهم، اما بعد از اینکه ۳۰ کیلومتر را بیرون می آورم هیچ کجا نمی توانم بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sometimes I feel oneself orders in the elusion!
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات احساس می کنم در گریز به خود دستور می دهد!
[ترجمه ترگمان]گاهی احساس می کنم که خود را در the orders!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Elusion of financial risk is very important for the healthy development of the stock market.
[ترجمه گوگل]فرار از ریسک مالی برای توسعه سالم بازار سهام بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]ریسک مالی برای توسعه سالم بازار سهام بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stand up to the realistic choice elusion was equal to choose to is gobble up!
[ترجمه گوگل]ایستادن در برابر انتخاب واقع بینانه گریز برابر بود با انتخاب به بلعیدن!
[ترجمه ترگمان]در برابر انتخاب واقع گرایانه خود ایستادگی کنید و انتخاب کنید که gobble را قورت دهد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The elusion that is no matter how it is, evasive results all take success as price.
[ترجمه گوگل]فریبی که مهم نیست چگونه باشد، نتایج گریزان همگی موفقیت را به عنوان قیمت در نظر می گیرند
[ترجمه ترگمان]The که مهم نیست چطور است، نتایج طفره آمیز همه موفقیت را به عنوان قیمت به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the same time, we analyze the elusion of the precedent mechanism.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، ما گریز از مکانیسم سابقه را تجزیه و تحلیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]در عین حال، ما the مکانیزم را تحلیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It could eliminate the tax elusion by way of false divorce.
[ترجمه گوگل]این می تواند فرار مالیاتی را از طریق طلاق کاذب از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]این می تواند مالیات را به وسیله طلاق جعلی از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper examine on the pauperization mechanism and elusion path for the reservoir emigration of the southwest of China.
[ترجمه گوگل]این مقاله مکانیسم فقیر شدن و مسیر گریز برای مهاجرت مخزن جنوب غربی چین را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی مکانیسم pauperization و مسیر elusion برای مهاجرت ذخایر در جنوب غربی چین می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the angle of optimizing industry structure and solving market failure, we point out the means of market risk elusion.
[ترجمه گوگل]از زاویه بهینه سازی ساختار صنعت و حل شکست بازار، به ابزارهای فرار از ریسک بازار اشاره می کنیم
[ترجمه ترگمان]از زاویه بهینه سازی ساختار صنعت و حل شکست بازار، ما به مفهوم ریسک بازار اشاره می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Finally, the flight conflicts detection methods are optimized, and measures for collision elusion are put forward based on the characteristics of the modem air combat command system.
[ترجمه گوگل]در نهایت، روش‌های تشخیص درگیری‌های پروازی بهینه‌سازی می‌شوند و اقداماتی برای گریز از برخورد بر اساس ویژگی‌های سیستم فرماندهی نبرد هوایی مودم ارائه می‌شود
[ترجمه ترگمان]در نهایت، روش های تشخیص تضادهای پرواز بهینه می شوند، و اقدامات برای elusion برخورد براساس ویژگی های سیستم فرماندهی مبارزه هوایی مودم به جلو قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After using noise jammer, submarine′s course relate to the effect of acoustic countermeasure against torpedo and the successful elusion probability of submarine.
[ترجمه گوگل]پس از استفاده از پارازیت نویز، مسیر زیردریایی به تأثیر اقدام متقابل صوتی در برابر اژدر و احتمال فرار موفق زیردریایی مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]پس از استفاده از jammer نویز، مسیر submarine's مربوط به اثر of صوتی در برابر اژدر و احتمال elusion موفقیت آمیز زیردریایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So, in order to improve our external trade, and strengthen competitive power of international trade, we must work hard to prefect our inverse elusion lawmaking.
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای بهبود تجارت خارجی خود و تقویت قدرت رقابتی تجارت بین‌الملل، باید سخت تلاش کنیم تا قانون‌گذاری گریز معکوس خود را اصلاح کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به منظور بهبود تجارت خارجی و تقویت قدرت رقابتی تجارت بین المللی، ما باید سخت کار کنیم تا به کار قانونگذاری معکوس our بپردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tidy up this complicated mood, seem to want to choose elusion.
[ترجمه گوگل]این حال و هوای پیچیده را مرتب کنید، به نظر می رسد می خواهید فرار را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این حالت پیچیده را پیش بینی کنید، به نظر می رسد می خواهید elusion را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

اجتناب (اسم)
shirk, avoidance, elusion

طفره (اسم)
hop, evasion, equivocation, jink, avoidance, elusion, subterfuge, runaround, jump, leap, gambol, gambado, put-off

طفره روی (اسم)
evasion, shirk, avoidance, elusion, subterfuge, dodgery

اغفال (اسم)
confusion, deception, delusion, elusion, hallucination

انگلیسی به انگلیسی

• evasion, avoidance, dodging

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : elude
✅️ اسم ( noun ) : elusiveness / elusion
✅️ صفت ( adjective ) : elusive
✅️ قید ( adverb ) : elusively

بپرس