elocution

/ˌeləˈkjuːʃn̩//ˌeləˈkjuːʃn̩/

معنی: عبارت سازی، فصاحت، شیوه سخنوری، حس تقریر، سخن سرایی
معانی دیگر: شیوه ی سخنوری، طرز بیان، سبک صحبت کردن و قرائت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: elocutionary (adj.), elocutionist (n.)
(1) تعریف: training in, or the art of, public speaking.
مترادف: oratory, rhetoric

(2) تعریف: one's style or manner of speaking, esp. in public.
مترادف: intonation, speech

جمله های نمونه

1. He took elocution lessons to try to make his accent sound more genteel.
[ترجمه گوگل]او برای اینکه لهجه‌اش ملایم‌تر به نظر برسد، درس‌های فن بیان را می‌گذراند
[ترجمه ترگمان]درس های مکاتبه ای داشت و سعی می کرد لهجه او را بهتر جلوه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They sent her to London for elocution lessons and she grew into a lovely young lady.
[ترجمه گوگل]آنها او را برای درس های فن بیان به لندن فرستادند و او تبدیل به یک بانوی جوان دوست داشتنی شد
[ترجمه ترگمان]او را برای درس خواندن به لندن فرستادند و او به یک خانم جوان دوست داشتنی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A similar effort to learn elocution ended just as quickly.
[ترجمه گوگل]تلاش مشابهی برای یادگیری فن بیان به همان سرعت پایان یافت
[ترجمه ترگمان]تلاش مشابهی برای یادگیری سخنوری به همان سرعت پایان یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lessons in singing and elocution had left her with a pretty powerful voice.
[ترجمه گوگل]درس های آواز و سخنرانی صدای بسیار قدرتمندی را برای او به ارمغان آورده بود
[ترجمه ترگمان]درس خواندن و elocution، او را با صدای بسیار قوی و قوی تنها گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jay Gatsby would have noted his poise and elocution.
[ترجمه گوگل]جی گتسبی به متانت و خوش بیانی او توجه می کرد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که جی گتسبی آرامش و elocution او را درک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With every advantage of lungs and elocution, the effect is vapid.
[ترجمه گوگل]با هر مزیت ریه و صدا، اثر بیهوده است
[ترجمه ترگمان]با هر امتیازی از شش ها و elocution، تاثیر آن بی روح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Aristotle contacted the teaching of the elocution practice very closely at the time of investigating the language feeling of argument.
[ترجمه گوگل]ارسطو در زمان بررسی احساس زبان استدلال از نزدیک با آموزش فن بیان تماس گرفت
[ترجمه ترگمان]ارسطو در زمان تحقیق و بررسی احساسات زبان، با تدریس زبان elocution آشنا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And "Iron Lady" Margaret Thatcher had elocution lessons to make her voice less shrill.
[ترجمه گوگل]و «بانوی آهنین» مارگارت تاچر برای اینکه صدایش کمتر تیز کند، درس های فن بیان داشت
[ترجمه ترگمان]و \"بانوی آهنین\" مارگارت تاچر، درس های elocution داشت که صدایش را کم تر تیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For one hour a week the class had elocution lessons from an old, portly teacher called Mr Priestley.
[ترجمه گوگل]هفته ای یک ساعت کلاس درس های فن بیان را از معلمی پیر و خوش اخلاق به نام آقای پریستلی داشت
[ترجمه ترگمان]هفته ای یک ساعت کلاس درس سخنوری را از معلم پیر و portly که آقای پریستلی نامیده می شد درس می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He laid on some elocution lessons, to try to knock the edge off her country accent.
[ترجمه گوگل]او برای اینکه سعی کند از لهجه روستایی او لبه بکوبد، درس های فن بیان را گذاشت
[ترجمه ترگمان]او درس های مکاتبه ای داشت و سعی می کرد با لهجه کشورش حال خود را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His grandfather had beenanactor who leftthetheatretoteach elocution, his father was a teacher whohelpeddeaf-mutes learn howto speak.
[ترجمه گوگل]پدربزرگش هنرپیشه بود که تئاتر را ترک کرد، و پدرش معلمی بود که به ناشنوایان کمک می‌کرد تا چگونه صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]پدربزرگش beenanactor را دیده بود که سخنوری و سخنوری بود و پدرش معلم his بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His elocution teacher worked with George VI to clarify the King's speech, to unlock his ability to talk to his subjects with ease and power.
[ترجمه گوگل]معلم فن بیان او با جرج ششم کار کرد تا سخنان پادشاه را روشن کند، تا توانایی او را در صحبت کردن با رعایا با سهولت و قدرت باز کند
[ترجمه ترگمان]معلم elocution او با جرج ششم برای روشن کردن سخنرانی پادشاه کار می کرد، تا توانایی او در صحبت با موضوعات خود را با آرامش و قدرت باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All her elocution lessons were just a mask. She was a chiseler from the day she was born.
[ترجمه گوگل]تمام درس های فن بیان او فقط یک نقاب بود او از روزی که به دنیا آمد اسکنه بود
[ترجمه ترگمان]همه درس های her فقط یک ماسک بود او از روزی که به دنیا آمده بود chiseler بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With every advantage of lungs and elocution, the effect is singularly vapid.
[ترجمه گوگل]با هر مزیت ریه و صدا، اثر به طور منحصر به فردی بیهوده است
[ترجمه ترگمان]با هر امتیازی که به ریه و طرز بیان دارد، این اثر به طور عجیبی بی روح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In addition to her strenuous elocution, Joyce had strenuously proper posture and a masklike Pleasant Smile suitable for nearly all occasions public and private.
[ترجمه گوگل]جویس علاوه بر صدا و سیمای شدیدش، وضعیت بدنی بسیار مناسبی داشت و لبخندی دلپذیر مانند نقاب داشت که برای تقریباً همه موقعیت‌های عمومی و خصوصی مناسب بود
[ترجمه ترگمان]جو یس علاوه بر فصاحت و سخنوری فوق العاده خود، حالت بدنی خوبی داشت و به طور مرتب لبخند خوشایندی بر لب داشت که تقریبا برای همه موارد در ملا عام و خصوصی مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عبارت سازی (اسم)
rant, bombast, grandiloquence, elocution, eloquence, oratory, prate

فصاحت (اسم)
elocution, eloquence, oratory

شیوه سخنوری (اسم)
elocution

حس تقریر (اسم)
elocution

سخن سرایی (اسم)
elocution, oratory

انگلیسی به انگلیسی

• art of pronunciation, art of diction; particular style of speaking or reading aloud in public
elocution is the art of speaking clearly in public with a standard accent.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The art of speaking clearly and effectively, especially in public 🎤🗣️
🔍 مترادف: Diction
✅ مثال: Her flawless elocution during the debate impressed the judges and audience alike.
سخنوری
سخن سرایی

بپرس