ellipsoid

/əˈlɪpsɒjd//əˈlɪpsɒjd/

معنی: بیضی
معانی دیگر: وابسته به جسم بیضی شکل(ellipsoidal هم می گویند)، (هندسه) بیضی وار، هاگسان، خایسان، تخم مرغی(ellipse مسطح یا دو بعدی است و ellipsoid جسیم است و سه بعدی)، سطح جسم هاگسان، تومی، بیضی مانند، بیضوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a solid geometric figure whose plane sections are all ellipses or circles.
مشابه: oval
صفت ( adjective )
مشتقات: ellipsoidal (adj.)
• : تعریف: in the form of an ellipsoid.
مشابه: oval

جمله های نمونه

1. The locus E of points is an ellipsoid.
[ترجمه گوگل]مکان E نقاط یک بیضی است
[ترجمه ترگمان]مکان هندسی نقاط، ellipsoid است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dynamic manipulability ellipsoid is established and the Dynamic Manipulability Index is introduced.
[ترجمه گوگل]بیضی قابلیت دستکاری پویا ایجاد شده و شاخص قابلیت دستکاری پویا معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]این ellipsoid پویا ایجاد و شاخص manipulability پویا معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Earth is a'slightly irregular ellipsoid, according to photographic data received from vanguard 1 and
[ترجمه گوگل]بر اساس داده های عکاسی دریافتی از Vanguard 1 و زمین یک بیضی اندکی نامنظم است
[ترجمه ترگمان]براساس داده های عکاسی دریافت شده از خط مقدم، زمین یک ellipsoid کمی نامنظم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ellipsoid model is the first part of a spatial reference system definition.
[ترجمه گوگل]مدل بیضی اولین بخش از تعریف سیستم مرجع فضایی است
[ترجمه ترگمان]مدل ellipsoid اولین بخش از تعریف سیستم مرجع فضایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The main visualization techniques are linear propagation and ellipsoid display.
[ترجمه گوگل]تکنیک های اصلی تجسم، انتشار خطی و نمایش بیضی است
[ترجمه ترگمان]تکنیک های تجسم اصلی، انتشار خطی و نمایش ellipsoid هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the basis of the force manipulability ellipsoid and the directional manipulability measure of the redundant robot, the force directional manipulability measures of the redundant robot was defined.
[ترجمه گوگل]بر اساس بیضی دستکاری پذیری نیرو و اندازه گیری قابلیت دستکاری جهت ربات اضافی، معیارهای دستکاری جهت جهت نیرو ربات اضافی تعریف شد
[ترجمه ترگمان]براساس این نیرو، ellipsoid ellipsoid و اندازه manipulability directional ربات افزونه، the manipulability که برای ربات اضافی اعمال می شوند، تعریف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Aggregate long ellipsoid, 13 cm long, 9 cm in diameter ; pericarp with glaucous lenticels.
[ترجمه گوگل]سنگدانه بلند بیضی، 13 سانتی متر طول، 9 سانتی متر قطر پریکارپ با عدس های آبکی
[ترجمه ترگمان]ellipsoid با Aggregate بلند، ۱۳ سانتی متر طول، ۹ سانتیمتر قطر و pericarp با glaucous lenticels
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ellipsoid is defined by its semi - axis, and the flattening of the ellipsoid or the semi - axis.
[ترجمه گوگل]بیضی با نیمه محور آن و مسطح شدن بیضی یا نیمه محور آن تعریف می شود
[ترجمه ترگمان]این ellipsoid با محور نیمه محور خود و مسطح شدن the و یا نیمه محور تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The internal reflection property of ellipsoid is discussed.
[ترجمه گوگل]ویژگی بازتاب داخلی بیضی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]ویژگی بازتابی داخلی این ellipsoid مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. s plus 1s gives you this oval ellipsoid which is the bonding, and here are the antibonding, and then these are the energy levels that I have been drawing for you.
[ترجمه گوگل]s plus 1s این بیضی شکل را به شما می دهد که پیوند است، و در اینجا آنتی باند است، و سپس این سطوح انرژی است که من برای شما ترسیم کرده ام
[ترجمه ترگمان]به علاوه ۱ s به شما این ellipsoid بیضی را می دهد که پیوند است، و این پیوند ضد پیوند است، و سپس اینها سطوح انرژی هستند که من برای شما طراحی کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shaking table experiment of single - layer ellipsoid reticulated shell was carried out.
[ترجمه گوگل]آزمایش میز تکان دهنده پوسته مشبک تک لایه بیضوی انجام شد
[ترجمه ترگمان]آزمایش میز لرزان از shell reticulated ellipsoid تک لایه انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. New Object Tools, including Rounded Rectangle, Box, Ellipsoid, Cylinder, Cone, Torus, Truncated Cone, and Tube.
[ترجمه گوگل]ابزارهای شی جدید، از جمله مستطیل گرد، جعبه، بیضی، سیلندر، مخروط، توروس، مخروط بریده، و لوله
[ترجمه ترگمان]ابزارهای شی جدید، از جمله rounded مستطیل، جعبه، ellipsoid، سیلندر، Cone، تیوب، truncated Cone، و تیوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In this paper, an algorithm of judging the terrain bound of the current LOD within the view volume is discussed, according to the property of the ellipsoid.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، الگوریتمی برای قضاوت در مورد محدوده زمین LOD فعلی در حجم دید، با توجه به ویژگی بیضی مورد بحث قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، براساس ویژگی این ellipsoid، الگوریتمی برای قضاوت در مورد محدوده ناحیه ای فعلی LOD در داخل حجم تصویر مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The living organism is transparent to yellowish in colour, and oviform to elongated ellipsoid in front view, with a somewhat flat body.
[ترجمه گوگل]رنگ موجود زنده شفاف تا زرد مایل به زرد و در نمای جلوی بیضی شکل تا دراز است و بدنی تا حدودی صاف دارد
[ترجمه ترگمان]ارگانیسم زنده، شفاف و زرد رنگ است و oviform تا ellipsoid با نمای جلو، با یک بدن تا حدودی صاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیضی (صفت)
ellipsoid, oval, elliptic, ovate

تخصصی

[عمران و معماری] بیضوی - بیضیگون - بیضیوار
[زمین شناسی] بیضی وار،بیضوی ،بیضی
[ریاضیات] بیضی وار
[آمار] بیضی وار

انگلیسی به انگلیسی

• figure in the shape of an ellipse, oval-shaped figure

پیشنهاد کاربران

ellipsoid ( ریاضی )
واژه مصوب: بیضی وار
تعریف: [ریاضی] رویه‏ای که مقطع آن با هر صفحه‏ای بیضی یا دایره است|||[زیست شناسی - شاخۀ علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل تخم مرغ متقارن در گیاهان که در دو انتها به طور یکنواخت باریک شده باشد
بیضی گون

بپرس