elitist

/eˈliːtəst//ɪˈliːtɪst/

نخبه گرا، نخبه سالار، نخبه گر نخبه سالارانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: believing in, supporting, or promoting the superiority of a select or privileged group.

- It can be difficult, even for the well-off, to gain admission to an elitist private school.
[ترجمه گوگل] گرفتن پذیرش در یک مدرسه خصوصی نخبه، حتی برای افراد ثروتمند ممکن است دشوار باشد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The legal profession is starting to be less elitist and more representative.
[ترجمه گوگل]حرفه وکالت کم کم نخبه گرا و نماینده تر شده است
[ترجمه ترگمان]این حرفه قانونی شروع می شود که کم تر elitist و نماینده بیشتری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many remember sport at school as elitist, focusing only on those who were good at it.
[ترجمه گوگل]بسیاری ورزش را در مدرسه به عنوان نخبه گرا به یاد می آورند و فقط بر کسانی تمرکز می کنند که در آن مهارت داشتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ورزش را در مدرسه به عنوان elitist برجسته به یاد می آورند، و فقط بر روی افرادی تمرکز می کنند که در این ورزش خوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In Britain, jazz is losing its elitist tag and gaining a much broader audience.
[ترجمه گوگل]در بریتانیا، جاز در حال از دست دادن برچسب نخبه‌گرایانه خود است و مخاطبان بسیار بیشتری پیدا می‌کند
[ترجمه ترگمان]در بریتانیا، جاز برچسب elitist خود را از دست می دهد و مخاطبان بسیار گسترده تری را به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He found the school very cliquey and elitist.
[ترجمه گوگل]او مدرسه را بسیار دسته‌جمعی و نخبه‌گرا می‌دانست
[ترجمه ترگمان]او مدرسه را بسیار cliquey و elitist دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She accused him of being elitist.
[ترجمه گوگل]او او را به نخبه گرایی متهم کرد
[ترجمه ترگمان] اون بهش تهمت زد که اهل elitist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Learning should no longer be an elitist pastime for the chosen few.
[ترجمه گوگل]یادگیری دیگر نباید برای افراد برگزیده یک سرگرمی نخبه گرایانه باشد
[ترجمه ترگمان]یادگیری نباید یک سرگرمی elitist برای تعداد معدودی انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Universities are becoming far less elitist.
[ترجمه گوگل]دانشگاه ها به مراتب کمتر نخبه گرا می شوند
[ترجمه ترگمان]دانشگاه ها در حال تبدیل شدن به far less هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Government came under fire yesterday for favouring elitist arts groups in the South-east.
[ترجمه گوگل]دولت دیروز به دلیل حمایت از گروه های هنری نخبه گرا در جنوب شرق مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]دیروز دولت برای طرفداری از گروه های هنری elitist در جنوب شرقی تحت آتش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was an elitist who had no time for the masses.
[ترجمه گوگل]او یک نخبه گرا بود که زمانی برای توده ها نداشت
[ترجمه ترگمان]او an بود که برای توده ها وقت نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For several decades, El Carnaval remained an elitist event that ended with an elegant masked ball.
[ترجمه گوگل]برای چندین دهه، ال کارناوال یک رویداد نخبه گرا باقی ماند که با یک توپ نقابدار زیبا به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]در طول چندین دهه، آل Carnaval یک رویداد elitist بود که با یک توپ بالماسکه شیک به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It stands accused of being elitist and inaccessible.
[ترجمه گوگل]متهم به نخبه گرایی و غیرقابل دسترس بودن است
[ترجمه ترگمان]آن متهم به elitist و غیرقابل دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The exploration of literary texts is not an elitist activity, distinct from the study of other means of communication.
[ترجمه گوگل]کاوش در متون ادبی یک فعالیت نخبه گرایانه و متمایز از مطالعه سایر وسایل ارتباطی نیست
[ترجمه ترگمان]کاوش متون ادبی یک فعالیت elitist نیست، متمایز از مطالعه ابزارهای دیگر ارتباط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To make this elitist system work, there had to be a constant supply of visible saints.
[ترجمه گوگل]برای اینکه این سیستم نخبه گرا عمل کند، باید قدیسان قابل مشاهده دائمی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار سیستم elitist، باید یک منبع ثابت از قدیسان قابل مشاهده وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As befits the owners of an elitist newspaper, the Sulzbergers are patricians.
[ترجمه گوگل]همانطور که شایسته صاحبان یک روزنامه نخبه گرا است، سولزبرگرها پاتریسیس هستند
[ترجمه ترگمان]همان طور که شایسته مالکان یک روزنامه elitist است، Sulzbergers پاتریسینها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Never an elitist, she wanted to democratise photographic practice, and share all she had learnt.
[ترجمه گوگل]او هرگز نخبه‌گرا نبود، می‌خواست تمرین عکاسی را دموکراتیک کند و همه چیزهایی را که آموخته بود به اشتراک بگذارد
[ترجمه ترگمان]او هیچ وقت an نبود، می خواست تمرین تصویری کند و تمام چیزهایی را که آموخته بود به اشتراک بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• advocate of elitism, one who favors leadership by an elite; one who takes pride in belonging to an elite group
favoring of leadership by an elite; taking pride in belonging to an elite group; snobby (slang)
elitist people, systems, or ideas practise or support elitism.
an elitist is a person who believes that a society or country should be ruled by a small group of people who are superior to everyone else.

پیشنهاد کاربران

گروهی از افراد که همیشه همه چیشون از بقیه خفن ترن و از جامعه بالاتر میبینن خودشونو همیشه
نخبه پرست، نخبه گرا
( کسی که فکر می کند هر کاری را باید به متخصص بدهیم و نباید به تازه کار اعتماد کرد )
elitist ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: نخبه‏گرا
تعریف: کسی که اعتقاد به نخبه‏سالاری دارد
اونی ک فکرمیکنه از همه بهتره - کلاس میذاره ، افاده ایه
syn : snob

بپرس