elitism

/əˈliːˌtɪzəm//ɪˈliːtɪzəm/

نخبه گرایی، نخبه سالاری، نخبه گری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: elitist (adj.), elitist (n.)
(1) تعریف: rule, or support or advocacy of rule, by an elite.

(2) تعریف: awareness of, and usu. pride in, belonging to a select or privileged group.

جمله های نمونه

1. The accusation of elitism seems unfair as the festival presents a wide range of music, with something to please everyone.
[ترجمه گوگل]اتهام نخبه گرایی ناعادلانه به نظر می رسد، زیرا جشنواره طیف وسیعی از موسیقی را ارائه می دهد، با چیزی که همه را راضی نگه دارد
[ترجمه ترگمان]اتهام of ناعادلانه به نظر می رسد زیرا این جشنواره طیف وسیعی از موسیقی را ارائه می دهد، با چیزی که همه را خشنود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many people believe that private education encourages elitism.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم بر این باورند که آموزش خصوصی باعث تشویق نخبه گرایی می شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بر این باورند که آموزش خصوصی elitism را تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We see more of the San Francisco elitism in the proposal to move the de Young Museum.
[ترجمه گوگل]ما بیشتر نخبه گرایی سانفرانسیسکو را در پیشنهاد انتقال موزه دو یانگ می بینیم
[ترجمه ترگمان]ما در پیشنهاد انتقال موزه \"دو یانگ\" بیشتر از \"سان فرانسیسکو\" را در این پیشنهاد می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The elitism was blatant.
[ترجمه گوگل]نخبه گرایی آشکار بود
[ترجمه ترگمان] The افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The proposed charter is a combination of paranoia, elitism, staff manipulation and basic ignorance about how government really functions.
[ترجمه گوگل]منشور پیشنهادی ترکیبی از پارانویا، نخبه گرایی، دستکاری کارکنان و ناآگاهی اساسی در مورد چگونگی عملکرد دولت است
[ترجمه ترگمان]منشور پیشنهادی ترکیبی از پارانویا، elitism، دستکاری کارکنان و نادانی پایه در مورد نحوه عملکرد دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Also it reflects society's move from elitism to at least nominal or desired equality.
[ترجمه گوگل]همچنین حرکت جامعه از نخبه گرایی به حداقل برابری اسمی یا مطلوب را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین نشان دهنده حرکت جامعه از elitism به حداقل اسمی و یا مطلوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Elitism and 2-tournament selection are used to expand the selection of chromosomes, so that the ones with better fitness have more chances to be selected.
[ترجمه گوگل]الیتیسم و ​​انتخاب 2 تورنمنت برای گسترش انتخاب کروموزوم ها استفاده می شود تا آنهایی که تناسب اندام بهتری دارند شانس بیشتری برای انتخاب داشته باشند
[ترجمه ترگمان]انتخاب Elitism و ۲ - مسابقات برای گسترش انتخاب کروموزوم ها استفاده می شود، به طوری که آن هایی که آمادگی سازگاری بهتری دارند، شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For luxury fashion brands that pride themselves on elitism and inaccessibility, this may be the most difficult challenge in developing a social media strategy.
[ترجمه گوگل]برای برندهای مد لوکس که به نخبه گرایی و عدم دسترسی به خود می بالند، این ممکن است سخت ترین چالش در توسعه استراتژی رسانه های اجتماعی باشد
[ترجمه ترگمان]برای برنده ای مد لوکس که خود را به elitism و عدم دسترسی افتخار می کنند، این ممکن است دشوارترین چالش در توسعه یک استراتژی رسانه اجتماعی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Will severe selection standards create elitism and threaten the Olympic ethic of participation?
[ترجمه گوگل]آیا استانداردهای شدید انتخاب باعث ایجاد نخبه گرایی و تهدیدی برای اخلاق المپیک خواهد شد؟
[ترجمه ترگمان]آیا استانداردهای انتخاب شدید elitism را ایجاد می کنند و اصول اخلاقی شرکت را تهدید می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Elitism enters this group who sees their superior position within the working class as reward for their superior skills as they sometimes sneer at the struggles of the semi-skilled or unskilled.
[ترجمه گوگل]نخبه گرایی وارد این گروه می شود که موقعیت برتر خود را در طبقه کارگر به عنوان پاداشی برای مهارت های برتر خود می بینند، همانطور که گاهی به مبارزات نیمه ماهر یا غیر ماهر تمسخر می کنند
[ترجمه ترگمان]Elitism وارد این گروه می شود که موقعیت برتر شان را در طبقه کارگر به عنوان پاداش مهارت برتر شان می بیند، چرا که گاهی اوقات به مبارزات نیمه ماهر یا غیر ماهر پوزخند می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The accusations of utopianism, elitism, totalitarianism and sexism have constantly recurred.
[ترجمه گوگل]اتهامات اتوپیایی، نخبه گرایی، توتالیتاریسم و ​​تبعیض جنسی مدام تکرار می شود
[ترجمه ترگمان]اتهامات utopianism، elitism، totalitarianism و تبعیض جنسیتی به طور مداوم تکرار شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It became difficult to promote excellence without being accused of elitism.
[ترجمه گوگل]ارتقای تعالی بدون متهم شدن به نخبه گرایی دشوار شد
[ترجمه ترگمان]ترویج برتری بدون متهم شدن به elitism دشوار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The British media have created a fierce controversy over Oxford's admission procedures and elitism in general.
[ترجمه گوگل]رسانه های بریتانیایی جنجال شدیدی را در مورد روش های پذیرش آکسفورد و به طور کلی نخبه گرایی ایجاد کرده اند
[ترجمه ترگمان]رسانه بریتانیا در مورد روش های پذیرش آکسفورد و elitism به طور کلی بحث و جدل بسیاری ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ben actually chose to go to a redbrick university because he didn't like the elitism of Oxford and Cambridge.
[ترجمه گوگل]بن در واقع به دلیل اینکه نخبه گرایی آکسفورد و کمبریج را دوست نداشت، رفتن به دانشگاه آجر قرمز را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]بن در واقع تصمیم گرفت به دانشگاه redbrick برود، چون دوست نداشت دانشگاه آکسفورد و کمبریج را دوست داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. From the start there had been a strong streak of elitism in their outlook.
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا رگه ای قوی از نخبه گرایی در دیدگاه آنها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]از ابتدا رگه محکمی از elitism در outlook دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• leadership by an elite; awareness of one's superiority, pride in belonging to an elite group
elitism is the belief that a society should be ruled by a small group of people who are considered by some to be superior to everyone else.

پیشنهاد کاربران

elitism ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: نخبه‏گرایی
تعریف: اعتقاد به نخبه‏سالاری
نخبگی
ممتازگرایی؛ آقازاده گری؛ اشراف گرایی
( اگر در متن مبداً با بار معنایی منفی استفاده شده نباید �نخبه گرایی� - که بار مثبت دارد - ترجمه شود! )

بپرس