• : تعریف: a school in which the first six to eight years of a child's education is taught.
جمله های نمونه
1. She was very shy while she was in elementary school.
[ترجمه DF] اون زن خیلی خجالتی بود وقتی دبستانی بود
|
[ترجمه گوگل]او در دوران دبستان بسیار خجالتی بود [ترجمه ترگمان]وقتی در مدرسه ابتدایی بود، خیلی خجالتی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I have one daughter in elementary school.
[ترجمه DF] من یک دختر دارم که دبستانیه
|
[ترجمه گوگل]من یک دختر در مقطع ابتدایی دارم [ترجمه ترگمان]من یک دختر در مدرسه ابتدایی دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Daley was enrolled in the elementary school at the Nativity Church, under the strict discipline of the nuns.
[ترجمه گوگل]دیلی در مدرسه ابتدایی در کلیسای عیسی مسیح ثبت نام کرد که تحت انضباط سخت راهبه ها بود [ترجمه ترگمان]دلی در مدرسه ابتدایی کلیسای ولادت، تحت انضباط شدید راهبه ها، ثبت نام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Should students be taught about sex in elementary school?
[ترجمه گوگل]آیا در دبستان باید به دانش آموزان در مورد رابطه جنسی آموزش داد؟ [ترجمه ترگمان]آیا دانش آموزان باید درباره سکس در مدرسه ابتدایی تدریس کنند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Approximately 20 percent of elementary school age children were attending 000 ordinary schools by 193
[ترجمه گوگل]تقریباً 20 درصد از کودکان دبستانی تا سال 193 در 000 مدرسه عادی تحصیل می کردند [ترجمه ترگمان]حدود ۲۰ درصد از کودکان دبستانی جهان ۱۹۳ مدرسه معمولی را در سال ۱۹۳ اجرا کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The elementary school buildings are out of date and some are insanitary . . . .
[ترجمه گوگل]ساختمان های مدارس ابتدایی قدیمی و برخی غیربهداشتی هستند [ترجمه ترگمان]ساختمان های مدارس ابتدایی از تاریخ ساخته شده اند و برخی از آن ها insanitary هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. What we learn in elementary school sets the foundation for a life of learning.
[ترجمه گوگل]آنچه در مدرسه ابتدایی می آموزیم پایه و اساس یک زندگی آموزشی را تعیین می کند [ترجمه ترگمان]چیزی که در مدرسه ابتدایی یاد می گیریم پایه و اساس زندگی یادگیری را تعیین می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A good elementary school education provides a solid base for the rest of a child's school years.
[ترجمه گوگل]آموزش خوب مدرسه ابتدایی پایه محکمی برای بقیه سال های تحصیلی کودک فراهم می کند [ترجمه ترگمان]آموزش ابتدایی و ابتدایی یک پایه محکم برای بقیه سال های تحصیلی کودک فراهم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Communityor work-based learning does not mean converting every elementary school classroom into a simulated supermarket or bank.
[ترجمه گوگل]یادگیری مبتنی بر کار اجتماعی به معنای تبدیل هر کلاس مدرسه ابتدایی به سوپرمارکت یا بانک شبیه سازی شده نیست [ترجمه ترگمان]یادگیری مبتنی بر کار به معنای تبدیل هر کلاس درس ابتدایی به یک سوپرمارکت یا بانک شبیه سازی شده نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. His partner is an elementary school principal in town.
[ترجمه گوگل]شریک زندگی او یک مدیر مدرسه ابتدایی در شهر است [ترجمه ترگمان]شریک او یک مدرسه ابتدایی در شهر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Optimal practice in elementary school language arts will have similar balance.
[ترجمه گوگل]تمرین بهینه در هنرهای زبان مدرسه ابتدایی تعادل مشابهی خواهد داشت [ترجمه ترگمان]تمرین بهینه در زمینه هنرهای زبان مدارس ابتدایی، تعادل مشابهی خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. At a recent elementary school appearance, Stack slides easily into his crowd-pleasing presentation.
[ترجمه گوگل]در یک حضور اخیر در مدرسه ابتدایی، استک به راحتی وارد سخنرانی دلپذیر خود می شود [ترجمه ترگمان]در یک ظهور ابتدایی در مدرسه، Stack به راحتی در ارائه سخنرانی شاد خود ظاهر می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In 1936 a survey of Jarrow elementary school children was undertaken by an educational psychologist . . . .
[ترجمه گوگل]در سال 1936 یک نظرسنجی از کودکان دبستانی جارو توسط یک روانشناس تربیتی انجام شد [ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۳۶ یک نظرسنجی از کودکان دبستانی Jarrow توسط یک روانشناس آموزشی به انجام رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He was denied a volunteer job at the elementary school.
[ترجمه گوگل]او از کار داوطلبانه در مدرسه ابتدایی محروم شد [ترجمه ترگمان]او در مدرسه ابتدایی یک کار داوطلب را انکار کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• grade school, school usually including the 1st through 6th grades in the united states, an elementary school is a school where children are taught for the first six or eight years of their education.
پیشنهاد کاربران
مدرسه ابتدایی
elementary school ( n ) ( ɛləˈmɛntəri ) =connected with the education of children between the ages of about 5 and 12
مدارس مختلف به انگلیسی: nursery school / preschool / kindergarten = پیش دبستانی، مهد کودک elementary school / primary school / grade school = مدرسه ابتدایی، دبستان middle school / junior high school / junior high = راهنمایی ( دبیرستان دوره اول ) ... [مشاهده متن کامل]
high school / upper school / secondary school / senior high school / senior high = ( دبیرستان ( دبیرستان دوره دوم vocational school = هنرستان فنی حرفه ای boarding school = مدرسه شبانه روزی ( به آن دسته از مدارس گفته می شود که دانش آموزان نه تنها در آنجا تحصیل می کنند، بلکه در آنجا اقامت هم می کنند ) day school = به مدرسه غیر دولتی ای گفته می شود که دانش آموزان فقط در آن درس می خوانند و برخلاف boarding school، در آنجا زندگی نمی کنند ( در خانه های خود زندگی می کنند ) private school = مدرسه غیر انتفاعی، مدرسه غیردولتی public school / state school = مدرسه دولتی