elegantly

/ˈel.ə.gənt.li//ˈel.ə.gənt.li/

معنی: ظریفانه
معانی دیگر: باظرافت، بلطافت، باظرافت طبع

جمله های نمونه

1. he was elegantly attired in a silk jacket
او با خوش سلیقگی به کت ابریشم ملبس بود.

2. she was elegantly dressed
او با خوش سلیقگی لباس پوشیده بود.

3. the car's seats were elegantly slipcovered
صندلی های اتومبیل را به طور زیبایی روکش کرده بودند.

4. They waltzed elegantly around the dance floor.
[ترجمه گوگل]آنها با ظرافت در اطراف زمین رقص والس می زدند
[ترجمه ترگمان]دور سالن رقص با شکوهی می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was reclining elegantly on the sofa.
[ترجمه گوگل]به زیبایی روی مبل تکیه داده بود
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت راحتی لم داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He leaned elegantly against the door.
[ترجمه گوگل]با ظرافت به در تکیه داد
[ترجمه ترگمان]او به آرامی به در تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was elegantly dressed in a grey suit, blue shirt and paisley tie.
[ترجمه گوگل]او کت و شلوار خاکستری، پیراهن آبی و کراوات پیزلی به زیبایی پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار خاکستری و پیراهن آبی و کراوات paisley به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her room was furnished elegantly.
[ترجمه گوگل]اتاق او به زیبایی مبله شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاق او به نحو احسن تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To her eye, Ferraris were masterpieces of elegantly understated design, with fine lines and an innate animal grace.
[ترجمه گوگل]از نظر او، فراری‌ها شاهکارهایی با طراحی ظریف، با خطوط ظریف و ظرافت حیوانی ذاتی بودند
[ترجمه ترگمان]در چشم او، Ferraris شاهکار طراحی دقیق، با خطوط ظریف و زیبایی ذاتی حیوانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has also elegantly solved the problems surrounding theft with the aid of a computer.
[ترجمه گوگل]همچنین مشکلات مربوط به سرقت را با کمک کامپیوتر به زیبایی حل کرده است
[ترجمه ترگمان]هم چنین به زیبایی مشکلات مربوط به سرقت با کمک رایانه را حل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She rode horseback posting elegantly.
[ترجمه گوگل]او سوار بر اسب شد و به زیبایی پست گذاشت
[ترجمه ترگمان]سواره از اسب می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was a tall, elegantly Streetwise Chicago singer with a light baritone.
[ترجمه گوگل]او یک خواننده قدبلند و شیک استریت وایز شیکاگو با یک باریتون سبک بود
[ترجمه ترگمان]او یک خواننده بلند قد و با آهنگ مردانه شیکاگو با صدای baritone سبک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The beamed lounge with its log fire is elegantly furnished in a country-house style.
[ترجمه گوگل]سالن پرتودار با آتش چوبی آن به زیبایی به سبک خانه های روستایی مبله شده است
[ترجمه ترگمان]سالن پذیرایی پر زرق و برق که با چوب درخت تزیین شده بسیار آراسته و آراسته به سبک خانه ییلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was always elegantly dressed and absolutely immaculate.
[ترجمه گوگل]او همیشه شیک پوشیده و کاملاً بی عیب و نقص بود
[ترجمه ترگمان]همیشه شیک و مرتب بود و کام لا بی عیب و نقص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thereafter we had to put up with Crewe elegantly stringing passes together while our overpaid boobies struggled.
[ترجمه گوگل]پس از آن مجبور شدیم پاس‌های زیبای کریو را با هم تحمل کنیم، در حالی که بچه‌های ما که بیش از حد دستمزد دریافت می‌کردند مشکل داشتند
[ترجمه ترگمان]پس از آن ما مجبور شدیم سر و صدای elegantly را که بر سر ما رد و بدل می شد کنار بگذاریم، در حالی که بیش از حد boobies مشغول تقلا کردن بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظریفانه (قید)
airily, elegantly, nicely, daintily

انگلیسی به انگلیسی

• in a refined manner, tastefully; gracefully; luxuriously

پیشنهاد کاربران

1. شیک. بطور زیبایی 2. با ظرافت. با دقت. تر و تمیز
مثال:
the bedrooms are elegantly furnished
اتاق خوابها با ظرافت و بطور زیبایی تجهیز شده است.
elegantly simple
به طرز دلنشینی ساده
به درستی / به خوبی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : elegance
✅️ صفت ( adjective ) : elegant
✅️ قید ( adverb ) : elegantly
به زیبایی
به قشنگی
آراسته
به طور برازنده ای
شیک
[نوشته] با ظرافتِ تمام، به طور خوش ساختی، به طور روشنی، به طور دقیقی
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
مجلل ( در معماری کاربرد دارد )

بپرس