صفت ( adjective )
مشتقات: elegantly (adv.)
مشتقات: elegantly (adv.)
• (1) تعریف: beautifully and tastefully designed or decorated.
• مترادف: refined
• متضاد: cheesy, garish, gaudy, inelegant, ostentatious, shabby, tacky, tasteless, tawdry, vulgar
• مشابه: artistic, beautiful, classy, fancy, fine, gorgeous, grand, luxurious, ornate, posh, sophisticated, splendid, tasteful
• مترادف: refined
• متضاد: cheesy, garish, gaudy, inelegant, ostentatious, shabby, tacky, tasteless, tawdry, vulgar
• مشابه: artistic, beautiful, classy, fancy, fine, gorgeous, grand, luxurious, ornate, posh, sophisticated, splendid, tasteful
- They stayed in an elegant hotel on their honeymoon.
[ترجمه A.A] آنها برای ماه عسلشان در یک هتل شیک اقامت کردند|
[ترجمه گوگل] آنها در ماه عسل خود در یک هتل شیک اقامت داشتند[ترجمه ترگمان] آن ها در یک هتل زیبا در ماه عسل ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having especial refinement, taste, or dignity.
• مترادف: courtly, cultivated, cultured, dignified, fine, genteel, gracious, polished, refined, sophisticated, urbane
• متضاد: coarse, crude, gauche, inelegant, unrefined, vulgar
• مشابه: classy, dainty, debonair, distinguished, finished, graceful, recherch�, smooth, tasteful, well-bred
• مترادف: courtly, cultivated, cultured, dignified, fine, genteel, gracious, polished, refined, sophisticated, urbane
• متضاد: coarse, crude, gauche, inelegant, unrefined, vulgar
• مشابه: classy, dainty, debonair, distinguished, finished, graceful, recherch�, smooth, tasteful, well-bred
- He impressed her family with his elegant manners.
[ترجمه A.A] او با آدابش خانواده وی را تحت تاثیر قرارداد|
[ترجمه لیان محمدخانی] او با رفتار شایسته اش خانواده او را تحت تاثیر قرار داد|
[ترجمه گوگل] او خانواده او را با رفتار ظریف خود تحت تأثیر قرار داد[ترجمه ترگمان] او خانواده اش را با ادب و ادب بسیار تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- White tablecloths and silver candlesticks created a more elegant atmosphere for the restaurant.
[ترجمه گوگل] سفره های سفید و شمعدان های نقره ای فضای شیک تری را برای رستوران ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان] رومیزی های سفید و شمعدان های نقره ای، فضای بسیار زیبایی برای رستوران ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رومیزی های سفید و شمعدان های نقره ای، فضای بسیار زیبایی برای رستوران ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of a pleasingly high quality or excellence; superior; fine.
• مترادف: choice, classy, exquisite, fine, select
• متضاد: casual, cheap, cheesy, everyday, shabby, shoddy
• مشابه: fancy
• مترادف: choice, classy, exquisite, fine, select
• متضاد: casual, cheap, cheesy, everyday, shabby, shoddy
• مشابه: fancy
- They were given some elegant dinnerware for their wedding.
[ترجمه گوگل] برای عروسی شان چند ظروف غذاخوری شیک به آنها داده شد
[ترجمه ترگمان] برای عروسی آن ها ظروف ناهار بسیار زیبایی گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای عروسی آن ها ظروف ناهار بسیار زیبایی گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید