• (1)تعریف: the quality of refinement, taste, and grace, esp. when combined with richness of decoration or design. • مترادف: exquisiteness, fineness, polish, sophistication, style • متضاد: inelegance • مشابه: beauty, cultivation, culture, delicacy, gentility, grace, refinement, taste
- The charming old hotel is known for its elegance and is a favorite for wedding banquets.
[ترجمه گوگل] این هتل قدیمی جذاب به دلیل ظرافت خود شناخته شده است و برای ضیافت های عروسی مورد علاقه است [ترجمه ترگمان] این هتل زیبا به خاطر شیک آن مشهور است و برای مهمانی های عروسی مورد علاقه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the quality of precision and cleverness of design. • مشابه: balance, proportion, symmetry
• (3)تعریف: something that has such a quality. • متضاد: inelegance • مشابه: Atticism, finery, refinement
جمله های نمونه
1. her dance combined speed and elegance
رقص او سرعت و زیبایی را در هم آمیخته بود.
2. The mansion had an atmosphere of genteel elegance and decay.
[ترجمه گوگل]عمارت فضایی از ظرافت و پوسیدگی ملایم داشت [ترجمه ترگمان]در این خانه، ساختمان، فضای زیادی از شکوه و پوسیدگی و پوسیدگی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. John has never been known for his sartorial elegance.
[ترجمه گوگل]جان هرگز به ظرافت و ظرافت طنزآمیزش معروف نبوده است [ترجمه ترگمان]جان هرگز به خاطر لباس ساده his شناخته نشده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The room had the elegance of a bygone era.
[ترجمه گوگل]اتاق ظرافت دوران گذشته را داشت [ترجمه ترگمان]این اتاق ظرافت یک دوره گذشته را داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She looked the epitome of elegance.
[ترجمه گوگل]او مظهر ظرافت به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]او خلاصه ای از ظرافت و ظرافت به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Joanna has natural grace and elegance.
[ترجمه Aj] جوآنا از وقار و ظرافت طبیعی برخوردار است.
|
[ترجمه گوگل]جوانا دارای ظرافت و ظرافت طبیعی است [ترجمه ترگمان]جوانا ظرافت و ظرافت طبیعی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The ornamental ironwork lends a touch of elegance to the house.
[ترجمه Aj] آهن آلات زینتی زیبایی قابل لمسی به خانه می بخشند.
|
[ترجمه گوگل]آهن آلات زینتی ظرافتی را به خانه می بخشد [ترجمه ترگمان]The آراسته به elegance در خانه lends [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The buildings reflect the elegance of a bygone era.
[ترجمه Aj] ساختمان ها ( اشاره به ساختمان های یک منطقه خاص ) ظرافت و زیبایی دوران گذشته را بازتاب می کنند.
|
[ترجمه گوگل]ساختمان ها نشان دهنده ظرافت دوران گذشته است [ترجمه ترگمان]این ساختمان ها منعکس کننده شکوه یک دوران گذشته هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The name Chanel became a byword for elegance.
[ترجمه گوگل]نام شانل به عنوان واژه ای برای ظرافت تبدیل شد [ترجمه ترگمان]اسم شنل \"Chanel\" (Chanel)به معنای \"byword\" (byword)به معنای \"byword\" (byword)بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Such is the elegance of this typeface that it is still a favourite of designers.
[ترجمه گوگل]ظرافت این فونت به حدی است که هنوز مورد علاقه طراحان است [ترجمه ترگمان]این سبک، ظرافت این سبک را دارد که هنوز هم مورد علاقه طراحان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Paris has always been synonymous with elegance,(Sentence dictionary) luxury and style.
[ترجمه گوگل]پاریس همیشه مترادف با ظرافت، (فرهنگ جملات) تجمل و سبک بوده است [ترجمه ترگمان]پاریس همیشه مترادف با شکوه، سبک و سبک (حکم جمله)بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Beneath his refined manners and superficial elegance lay something treacherous.
[ترجمه گوگل]در زیر آداب و رسوم و ظرافت ظاهری او چیزی خائنانه نهفته بود [ترجمه ترگمان]در زیر آداب و رسوم ظاهری و ظرافت ظاهری، چیزی خطرناک وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He is admired for the elegance of his writing.
[ترجمه گوگل]او به دلیل ظرافت نوشته هایش تحسین شده است [ترجمه ترگمان]به خاطر the که دارد تحسین می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She was the personification of elegance.
[ترجمه گوگل]او مظهر ظرافت بود [ترجمه ترگمان]او مظهر آراستگی و آراستگی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. lack of elegance as a consequence of pomposity.
[ترجمه گوگل]فقدان ظرافت به عنوان یک نتیجه از ظرافت [ترجمه ترگمان]lack به اندازه یک consequence جلوه می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• grandeur, luxury; gracefulness; tastefulness, refined quality if a person or thing has elegance, it has a pleasing and graceful appearance, manner, or style.
پیشنهاد کاربران
1. وقار. برازندگی. آراستگی 2. ظرافت. دقت 3. زیبایی. قشنگی 3. سلیقه. ذوق مثال: he was attracted by her elegance او بواسطه زیبایی و قشنگی زن مجذوبش شده بود. the elegance of the idea ظرافت این اندیشه