electromotive force

/ɪˌlektrəˈmoʊtɪvˈfɔːrs//ɪˈlektrəʊməʊtɪvfɔːs/

(نیرویی که موجب به جریان افتادن برق در مدار می شود و برابر است با اختلاف تانش (پتانسیل) در دو سر مدار و بر حسب ولت محاسبه می شود) نیروی برق ران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the force that causes electrical current to flow, usu. measured in volts.

جمله های نمونه

1. Several conversion examples, from induced electromotive force through central-loop TEM 5-D forward program to apparent resistivity, illustrate the feasibleness of inverse spline method.
[ترجمه گوگل]چندین مثال تبدیل، از نیروی الکتروموتور القایی از طریق برنامه رو به جلو TEM 5-D حلقه مرکزی تا مقاومت ظاهری، امکان‌پذیری روش اسپلاین معکوس را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]چند مثال تبدیل، از نیروی محرکه الکتریکی القا شده از طریق برنامه پیش رو loop TEM ۵ - D به مقاومت ظاهری، the روش نوار spline معکوس را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the Hall effect, Hall electromotive force is not only related to the current density, magnetic field and the distance of the poles, but also to Hall coefficient directly.
[ترجمه گوگل]در اثر هال، نیروی الکتروموتور هال نه تنها به چگالی جریان، میدان مغناطیسی و فاصله قطب ها، بلکه به طور مستقیم به ضریب هال مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]در اثر هال، نیروی محرکه الکتریکی هال تنها مربوط به چگالی جریان، میدان مغناطیسی و فاصله قطب ها نیست، بلکه به طور مستقیم به ضریب هال مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A new method of measuring the electromotive force of reversible cells using MOS intergrated circuit is presented.
[ترجمه گوگل]روش جدیدی برای اندازه گیری نیروی الکتروموتور سلول های برگشت پذیر با استفاده از مدار یکپارچه MOS ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش جدید اندازه گیری نیروی محرکه الکتریکی سلول ها با استفاده از مدار intergrated MOS ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The letter E is commonly used for electromotive force.
[ترجمه گوگل]حرف E معمولا برای نیروی الکتروموتور استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این نامه معمولا برای نیروی محرکه الکتریکی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Current . electromotive force. or power supplied to an electric circuit. network . or device.
[ترجمه گوگل]جاری نیروی محرکه برقی یا برق تامین شده به مدار الکتریکی شبکه یا دستگاه
[ترجمه ترگمان]جاری نیروی محرکه الکتریکی یا توان الکتریکی را به مدار الکتریکی متصل می کند شبکه یا دستگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At first, the electromotive force of the thermocouple comprised of the titanium alloy TA15 and constantan was obtained by the comparison method, and verified by experiments.
[ترجمه گوگل]ابتدا نیروی حرکتی ترموکوپل متشکل از آلیاژ تیتانیوم TA15 و کنستانتان با روش مقایسه به دست آمد و با آزمایشات تأیید شد
[ترجمه ترگمان]ابتدا نیروی محرکه ترموکوپل متشکل از آلیاژ تیتانیوم TA۱۵ و constantan با روش مقایسه بدست آمد و با آزمایش ها تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On this basis, back electromotive force without load and with load is researched, simulated and analyzed, and cogging torque is analyzed and calculated in different dimensions of magnetic steel.
[ترجمه گوگل]بر این اساس نیروی الکتروموتور پشتی بدون بار و با بار مورد تحقیق، شبیه سازی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته و گشتاور دندانه دار در ابعاد مختلف فولاد مغناطیسی تحلیل و محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، نیروی محرکه الکتریکی بدون بار و بار مورد بررسی قرار می گیرد، شبیه سازی شده و آنالیز می شود، و گشتاور cogging در ابعاد مختلف فولاد مغناطیسی تحلیل و محاسبه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When the impacting object is impacted, an electromotive force is generated by the vibrating of the piezoelectric element.
[ترجمه گوگل]هنگامی که جسم ضربه وارد می شود، یک نیروی الکتروموتور از ارتعاش عنصر پیزوالکتریک ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شی تاثیر گذار تحت تاثیر قرار می گیرد، نیروی محرکه الکتریکی با ارتعاش عنصر پیزوالکتریک تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Commonly used than torque than the electromotive force, such that the magnification factor.
[ترجمه گوگل]معمولاً از گشتاور نسبت به نیروی الکتروموتور استفاده می شود، به طوری که ضریب بزرگنمایی
[ترجمه ترگمان]معمولا از نیروی محرکه به جز نیروی محرکه الکتریکی، مانند عامل بزرگنمایی، استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The DC electromotive force output by AC generator can have quite big pulsating voltage.
[ترجمه گوگل]خروجی نیروی الکتروموتور DC توسط ژنراتور AC می تواند ولتاژ ضربانی بسیار زیادی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]خروجی نیروی محرکه الکتریکی DC به وسیله ژنراتور AC می تواند ولتاژ پالسی بزرگ داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The electromotive force between the two poles of this battery is 6 v.
[ترجمه گوگل]نیروی محرکه الکتریکی بین دو قطب این باتری 6 ولت است
[ترجمه ترگمان]نیروی محرکه الکتریکی بین دو قطب این باتری ۶ برابر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Any such device is called a seat of electromotive force.
[ترجمه گوگل]به هر وسیله ای از این دست، صندلی نیروی الکتروموتور می گویند
[ترجمه ترگمان]هر دستگاهی به عنوان صندلی نیروی محرکه الکتریکی نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The induced electromotive force at the secondary coil can be got by changing the flux of the primary coil.
[ترجمه گوگل]نیروی الکتروموتور القا شده در سیم پیچ ثانویه را می توان با تغییر شار سیم پیچ اولیه بدست آورد
[ترجمه ترگمان]نیروی محرکه القایی در سیم پیچ ثانویه را می توان با تغییر شار سیم پیچ اصلی بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper presents translating and rotating motional electromotive force of non - straight wire in uniform magnetic field.
[ترجمه گوگل]این مقاله انتقال و چرخش نیروی حرکتی الکتروموتور سیم غیر مستقیم را در میدان مغناطیسی یکنواخت ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به تبدیل و چرخش نیروی محرکه الکتریکی غیر مستقیم در میدان مغناطیسی یکنواخت می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is electromotive force that drives electrons through the circuit.
[ترجمه گوگل]این نیروی محرکه الکتریکی است که الکترون ها را از مدار عبور می دهد
[ترجمه ترگمان]آن نیروی محرکه الکتریکی است که الکترون ها را از طریق مدار حرکت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] نیروی محرکه الکتریکی، نیروی برق رانی، (نیرویی که موجب به جریان افتادن برق در مدار می شود و برابر است با اختلاف تانش (پتانسیل ) در دو سر مدار و بر حسب ولت محاسبه می شود)
[عمران و معماری] نیروی الکتروموتوری
[برق و الکترونیک] نیروی محرکه ی الکتریکی [ای ام اف] نیرویی که در یک مدار جریان الکتریکی تولید می کند.
[برق و الکترونیک] نیروی محرکه الکتریکی

انگلیسی به انگلیسی

• amount of electrical energy that is produced from an electrical circuit

پیشنهاد کاربران

electromotive force ( فیزیک )
واژه مصوب: نیروی محرک الکتریکی
تعریف: اختلاف پتانسیل الکتریکی موجود میان قطب های مولد انرژی الکتریکی

بپرس