اسم ( noun )حالات: electros• : تعریف: electrotype.پیشوند ( prefix )• : تعریف: electricity.- electromagnet [ترجمه گوگل] آهنربای الکتریکی [ترجمه ترگمان] آهنربای مغناطیسی [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید - electrocute [ترجمه گوگل] برق گرفتگی [ترجمه ترگمان] electrocute زدن [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید