اسم ( noun )حالات: electros• : تعریف: electrotype.پیشوند ( prefix )• : تعریف: electricity.- electromagnet [ترجمه گوگل] آهنربای الکتریکی [ترجمه ترگمان] آهنربای مغناطیسی [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید - electrocute [ترجمه گوگل] برق گرفتگی [ترجمه ترگمان] electrocute زدن [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
الکترو - پیشوند ( به معنی مربوط به برق ) Electromagnetism is a branch of physicsبرقی - صفت ( مخفف ) I just bought an electro old car. موسیقی الکترو - اسم ( نوعی موسیقی ) This DJ makes awesome electro music.کَهرُ ( کوتاهیده کهربا )پیشوندی برای وسایل یا نرم افزار های برقی+ عکس و لینک