دیکشنری
مترجم
بپرس
electrified
/əˈlektrəˌfaɪ/
/ɪˈlektrɪfaɪ/
تحت تاثیر برق قرار دادن، برق زده کردن، الکتریکی کردن، به هیجان آوردن
دنبال کنید
جمله های نمونه
1. the news of his death electrified the crowd in the square
خبر مرگ او مردم را در میدان برق زده کرد.
انگلیسی به انگلیسی
• charged with electricity; suddenly excited
پیشنهاد کاربران
مضطرب
برق وارد شدن
برقی
به لرزه افتاده اند
برق گرفته
شوکه شده
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها