electrical

/əˈlektrɪkl̩//ɪˈlektrɪkl̩/

معنی: قابل الکتریکی
معانی دیگر: وابسته به صنعت برق یا کاربرد برق، رجوع شود به: electric، الکتریکی، برقی، کهربایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: electrically (adv.)
• : تعریف: electric.
مشابه: electric

جمله های نمونه

1. electrical engineer
مهندس برق

2. electrical power
نیروی برق

3. electrical resistance
مقاومت الکتریکی

4. electrical wires must be insulated
سیم های برق باید روکش داشته باشند.

5. an electrical circuit
مدار الکتریکی

6. an electrical device
دستگاه برقی

7. an electrical engineer
مهندس برق

8. an electrical field
میدان برق

9. an electrical iron
اتوی برقی

10. an electrical surge
فراتاخت الکتریکی

11. a transient electrical current
یک جریان ناپایدار برق

12. high tension electrical cables
کابل های برق فشار قوی

13. two like electrical charges repel one another
دو بار الکتریکی هم نام همدیگر را دفع می کنند.

14. at that time, electrical engineering was in its infancy
در آن وقت مهندسی برق دوران آغازین خود را می گذراند.

15. the input of electrical energy
درونداد کارمایه ی برقی

16. the insulation of electrical wires
عایق بندی سیم های برق

17. the wind snapped the electrical cables
باد سیم های برق را پاره کرد.

18. this room has two electrical outlets
این اتاق دو خروجی برق دارد.

19. each apartment has a separate electrical fuse
هر آپارتمان یک فیوز برق جداگانه دارد.

20. the conversion of chemical energy into electrical power
واگرد (تبدیل) انرژی شیمیایی به نیروی برق

21. it is illegal to tap into somebody else's electrical line
وصل کردن سیم خود به سیم برق دیگری غیر قانونی است.

22. Side cutters are useful for cutting electrical flex to length.
[ترجمه گوگل]برش های جانبی برای برش فلکس الکتریکی به طول مفید هستند
[ترجمه ترگمان]cutters جانبی برای برش flex الکتریکی به طول مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. We will be subcontracting most of the electrical work.
[ترجمه گوگل]ما بیشتر کارهای برق را به صورت فرعی واگذار خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما اغلب کار الکتریکی را به طور دست دوم انجام خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. These are the electrical connectors, cased in waterproof plastic.
[ترجمه گوگل]این کانکتورهای الکتریکی هستند که در پلاستیک ضد آب قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]اینها the الکتریکی هستند که در پلاستیک ضد آب احاطه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The microphone converts acoustic waves to electrical singals for transmission.
[ترجمه گوگل]میکروفون امواج صوتی را برای انتقال به سینگال های الکتریکی تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]میکروفون امواج صوتی را به singals الکتریکی برای انتقال تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The company is a world leader in electrical goods.
[ترجمه گوگل]این شرکت پیشرو جهانی در زمینه کالاهای الکتریکی است
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک رهبر جهانی در زمینه کالاهای برقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. They offer a two-year guarantee on all their electrical goods.
[ترجمه گوگل]آنها برای تمام کالاهای برقی خود دو سال گارانتی ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک ضمانت دو ساله بر روی تمام کالاهای برقی خود ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The building's electrical system was completely inadequate.
[ترجمه گوگل]سیستم برق ساختمان کاملاً نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]سیستم الکتریکی ساختمان به طور کامل ناکافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل الکتریکی (صفت)
electrical

تخصصی

[برق و الکترونیک] الکتریکی مرتبط با یا وابسته به الکتریسیته اما فاقد آن ویژگیها و مشخصه های آن . به عنوان نمونه می توان از مهندس برق، کتاب مرجع برق، و محدوده ی مجاز الکتریکی نام برد. - الکتریکی، برقی
[مهندسی گاز] برقی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to electricity; operating on electricity; producing electricity; dramatic, full of excitement
electrical devices or machines work by means of electricity.
electrical engineers and industries are involved in the production or maintenance of electricity or electrical goods.

پیشنهاد کاربران

1. الکتریکی ، برقی 2. برق
مثال:
electrical devices
وسایل برقی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : electrify
✅️ اسم ( noun ) : electricity / electric
✅️ صفت ( adjective ) : electric / electrifying / electrical
✅️ قید ( adverb ) : electrically
الکتریکی، برقی
جریان الکتریکی:Flow of electrical
اتاق برق، مربوط به برق

بپرس