electric field

/əˈlektrɪkˈfiːld//ɪˈlektrɪkfiːld/

میدان الکتریکی، میدان برقی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an area in space over which the effects of an electric charge can be detected.

جمله های نمونه

1. The interaction is strong, as it involves the electric field of the radiation and the electric charge of the electron.
[ترجمه گوگل]این برهمکنش قوی است، زیرا میدان الکتریکی تابش و بار الکتریکی الکترون را شامل می شود
[ترجمه ترگمان]تعامل قوی است چون شامل میدان الکتریکی تابش و بار الکتریکی الکترون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The emergence of the concept of electric field provides a particularly striking, if somewhat technical, example.
[ترجمه گوگل]پیدایش مفهوم میدان الکتریکی مثالی به خصوص قابل توجه، اگر تا حدودی فنی، ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]ظهور مفهوم میدان الکتریکی به طور خاص قابل توجه است، اگر تا حدی تکنیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When subjected to an electric field, ceruloplasmin migrates as an alpha2-globulin. 17
[ترجمه گوگل]هنگامی که در معرض میدان الکتریکی قرار می گیرد، سرولوپلاسمین به صورت آلفا2-گلوبولین مهاجرت می کند 17
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در معرض یک میدان الکتریکی قرار می گیرد، ceruloplasmin به صورت an - globulin مهاجرت می کند ۱۷
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The electric field of the radiation can then resonate with the vibrations of the charge ions, transferring energy to them.
[ترجمه گوگل]سپس میدان الکتریکی تابش می تواند با ارتعاشات یون های بار طنین انداز شود و انرژی را به آنها منتقل کند
[ترجمه ترگمان]سپس میدان الکتریکی تابش می تواند با ارتعاشات یون های بار، انتقال انرژی به آن ها، طنین انداز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The invention discloses a high-voltage pulse electric field treatment chamber for continuous liquid-state food sterilization.
[ترجمه گوگل]این اختراع یک محفظه تصفیه میدان الکتریکی پالس با ولتاژ بالا را برای استریل کردن مداوم مواد غذایی در حالت مایع نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این اختراع فاش می کند که یک محفظه درمان میدان الکتریکی با ولتاژ بالا برای تصفیه غذای مایع - مایع پیوسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The model involved in particle charging equation, electric field and charge conservation equation, gas conservation equations of mass and momentum, particle mass and momentum equation.
[ترجمه گوگل]مدل درگیر در معادله بار ذرات، معادله بقای میدان الکتریکی و بار، معادلات بقای گاز جرم و تکانه، معادله جرم و تکانه ذرات
[ترجمه ترگمان]مدل شامل معادله شارژ ذره، میدان الکتریکی و معادله حفظ بار، معادلات بقای جرم و تکانه، جرم ذره و تکانه خطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a constant electric field, a charged particle experiences constant acceleration.
[ترجمه گوگل]در یک میدان الکتریکی ثابت، یک ذره باردار شتاب ثابتی را تجربه می کند
[ترجمه ترگمان]در یک میدان الکتریکی ثابت، یک ذره باردار، شتاب ثابتی را تجربه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The photoconduction response under strong electric field is discussed.
[ترجمه گوگل]پاسخ رسانش نوری تحت میدان الکتریکی قوی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]واکنش photoconduction تحت میدان الکتریکی قوی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fresh claret was processed by high-voltage pulsed electric field with changed electric-field intensity, the treatment results suggested that some changes in wine chromaticity.
[ترجمه گوگل]کلارت تازه توسط میدان الکتریکی پالسی ولتاژ بالا با شدت میدان الکتریکی تغییر یافته پردازش شد، نتایج درمان نشان داد که برخی تغییرات در رنگی بودن شراب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شراب تازه به وسیله میدان الکتریکی با ولتاژ بالا فرآوری شد و شدت میدان الکتریکی را تغییر داد، نتایج درمان نشان داد که برخی تغییرات در شراب chromaticity
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The field concept became increasingly better defined as the relationships between the electric field and other electromagnetic quantities were more clearly specified.
[ترجمه گوگل]مفهوم میدان به طور فزاینده ای بهتر تعریف شد زیرا روابط بین میدان الکتریکی و سایر کمیت های الکترومغناطیسی با وضوح بیشتری مشخص شد
[ترجمه ترگمان]مفهوم میدان به طور فزاینده ای به عنوان روابط بین میدان الکتریکی و دیگر مقادیر الکترومغناطیسی مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Since the protein exhibits electrical neutrality at its isoelectric point, it is unable to migrate in an electric field. 16
[ترجمه گوگل]از آنجایی که پروتئین در نقطه ایزوالکتریک خود خنثی الکتریکی از خود نشان می دهد، قادر به مهاجرت در میدان الکتریکی نیست 16
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پروتیین، بی طرفی الکتریکی را در نقطه isoelectric نشان می دهد، قادر به مهاجرت در یک میدان الکتریکی نیست ۱۶
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Consequently in a static diamond there are no charged atoms to interact with the electric field of infrared radiation.
[ترجمه گوگل]در نتیجه در یک الماس ساکن هیچ اتم باردار وجود ندارد که با میدان الکتریکی تابش مادون قرمز برهمکنش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه در یک الماس استاتیک، هیچ اتم باردار برای تعامل با میدان الکتریکی اشعه مادون قرمز وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Last century, the physicist Michael Faraday showed that there is no electric field within a conductor.
[ترجمه گوگل]قرن گذشته، فیزیکدان مایکل فارادی نشان داد که هیچ میدان الکتریکی در یک هادی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در قرن گذشته، مایکل فارادی، فیزیکدان، نشان داد که هیچ میدان الکتریکی در یک هادی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ceramic's crystals polarise in one of two alternate states when energised by an electric field.
[ترجمه گوگل]کریستال های سرامیک در یکی از دو حالت متناوب وقتی توسط یک میدان الکتریکی انرژی می گیرند، قطبی می شوند
[ترجمه ترگمان]کریستال های سرامیک در یکی از دو حالت متناوب با استفاده از یک میدان الکتریکی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] میدان الکتریکی 1. ناحیه ی اطراف یک جسم باردار الکتریکی که در آن به سایر اجسام باردار نیروی جاذبه یا دافعه وارد می شود. 2. مؤلفه الکتریکی میدان الکترومغناطیسی مرتبط با امواج رادیویی یا الکترونهای متحرک .
[ریاضیات] میدان الکتریکی

انگلیسی به انگلیسی

• force field created by an electrical charge

پیشنهاد کاربران

electric field ( شیمی )
واژه مصوب: میدان الکتریکی
تعریف: ناحیه‏ای از فضا که در آن بر هر بار الکتریکی ساکن نیرو وارد می‏شود

بپرس