1. Since glow-worms, fireflies, electric eels and many fish exhibit a similar phenomenon, the statement is not unrealistic.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که کرم های درخشان، کرم شب تاب، مارماهی های الکتریکی و بسیاری از ماهی ها پدیده ای مشابه را نشان می دهند، این بیانیه غیرواقعی نیست
[ترجمه ترگمان]از آنجا که کرم - کرم، کرم شب تاب، مارماهی برقی و بسیاری از ماهی ها پدیده مشابهی را از خود نشان می دهند، این بیانیه غیر واقعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The circuitry was composed of electric eels, and there were colorful fish and liquid poisons and numerous examples of evil.
[ترجمه گوگل]مدار از مارماهیهای الکتریکی تشکیل شده بود و ماهیهای رنگارنگ و سموم مایع و نمونههای بیشماری از شر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]The از eels الکتریکی ساخته شده بود و ماهی و سموم گوناگون و نمونه های بسیاری از شرارت وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The electric eel, for example, is a freshwater predator that can produce a large electric field around its body, strong enough to stun prey and ward off enemies.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، مارماهی الکتریکی یک شکارچی آب شیرین است که می تواند میدان الکتریکی بزرگی را در اطراف بدن خود ایجاد کند، آنقدر قوی است که طعمه را بیهوش کند و دشمنان را دفع کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، مارماهی برق یک شکارچی آب شیرین است که می تواند میدان الکتریکی بزرگی را در اطراف بدن خود تولید کند که به اندازه کافی قوی برای گیج کردن طعمه و دفع دشمنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Acaleph, coral, actinia, electric eel, seaweed, shark, whale, seal. . .
[ترجمه گوگل]آکالف، مرجان، اکتینیا، مارماهی الکتریکی، جلبک دریایی، کوسه، نهنگ، فوک
[ترجمه ترگمان]Acaleph، مرجان، مارماهی، مارماهی، کوسه، وال، وال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Another famous example is the electric eel. This Fish gives an even more powerful shock.
[ترجمه گوگل]نمونه معروف دیگر مارماهی الکتریکی است این ماهی شوک قوی تری می دهد
[ترجمه ترگمان]یک مثال معروف دیگر، مارماهی برق است این ماهی یک شوک بسیار قدرتمندتر به شما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. "We now understand how the natural electric eel cells work," said David LaVan of NIST.
[ترجمه گوگل]دیوید لاوان از NIST می گوید: «ما اکنون می دانیم که سلول های الکتریکی طبیعی مارماهی چگونه کار می کنند
[ترجمه ترگمان]دیوید lavan از NIST گفت: \" ما اکنون درک می کنیم که چگونه سلول های طبیعی مارماهی کار می کنند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The electric eel stuns its prey with slight electricity.
[ترجمه گوگل]مارماهی الکتریکی طعمه خود را با کمی الکتریسیته بیهوش می کند
[ترجمه ترگمان]مارماهی برق طعمه خود را با کمبود برق شگفت زده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Natural electric eel cells generate and release electric pulses of more than 500 volts with eight different channels and pumps.
[ترجمه گوگل]سلول های مارماهی الکتریکی طبیعی پالس های الکتریکی بیش از 500 ولت را با هشت کانال و پمپ مختلف تولید و آزاد می کنند
[ترجمه ترگمان]گلبول های برق طبیعی، پالس های الکتریکی بیش از ۵۰۰ ولت با هشت کانال و پمپ مختلف تولید و آزاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The electric eel is an amazing storage battery.
[ترجمه گوگل]مارماهی الکتریکی یک باتری ذخیره سازی شگفت انگیز است
[ترجمه ترگمان]مارماهی الکتریکی باتری فوق العاده ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The most famous is the electric eel, which a colleague of Markham's termed "a frog with a cattle prod attached[sentence dictionary]," but most animals use the electrical signals in more subtle ways.
[ترجمه گوگل]معروفترین آنها مارماهی الکتریکی است که یکی از همکاران مارکهام آن را «قورباغهای با یک گاو متصل [فرهنگ جملات]» نامید، اما بیشتر حیوانات از سیگنالهای الکتریکی به روشهای ظریفتری استفاده میکنند
[ترجمه ترگمان]معروف ترین آن ها مارماهی برقی است که یکی از همکاران Markham نام \"قورباغه را با a که به فرهنگ لغت متصل شده است\" خوانده می شود، اما اغلب حیوانات از سیگنال های الکتریکی به روش های بسیار ظریف استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Natural electric eel cells are about 14 percent efficient at converting sugar into electricity, compared to 19 percent for the engineered cells.
[ترجمه گوگل]سلولهای مارماهی الکتریکی طبیعی حدود 14 درصد در تبدیل قند به الکتریسیته کارآمد هستند، در مقایسه با 19 درصد برای سلولهای مهندسی شده
[ترجمه ترگمان]سلول های طبیعی مارماهی به میزان ۱۴ درصد در تبدیل قند به برق، در مقایسه با ۱۹ درصد برای سلول های مهندسی شده، کارآمد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And once he was nearly electrocuted by an electric eel.
[ترجمه گوگل]و یک بار تقریباً توسط یک مارماهی برقی برق گرفت
[ترجمه ترگمان]و یه بار نزدیک بود با یه مارماهی برق کشته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The shock from an electric eel is powerful enough to knock a man out.
[ترجمه گوگل]شوک ناشی از یک مارماهی الکتریکی آنقدر قوی است که یک مرد را از پا درآورد
[ترجمه ترگمان]شوکی که از یک مارماهی الکتریکی به اندازه کافی قوی است که یک مرد را بی هوش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The capacity to generate electricity has been taken even farther by one fish in the Amazon, the electric eel.
[ترجمه گوگل]ظرفیت تولید الکتریسیته توسط یک ماهی در آمازون، مارماهی الکتریکی، از این هم دورتر شده است
[ترجمه ترگمان]ظرفیت تولید برق حتی بیشتر از یک ماهی در آمازون، مارماهی برق، گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Oroonoko is a champion hunter who kills two tigers singlehandedly in addition to managing to hold onto a fishing rod even when an electric eel knocks him unconscious.
[ترجمه گوگل]اورونوکو یک شکارچی قهرمان است که دو ببر را به تنهایی می کشد و علاوه بر اینکه می تواند چوب ماهیگیری را نگه دارد، حتی زمانی که یک مارماهی برقی او را بیهوش می کند
[ترجمه ترگمان]Oroonoko یک شکارچی قهرمان است که دو ببر را به قتل می رساند و علاوه بر مدیریت بر روی یک چوب ماهیگیری، حتی زمانی که یک مارماهی برق او را بی هوش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید