صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or pertaining to electricity.
• مترادف: electrical
• مشابه: galvanic
• مترادف: electrical
• مشابه: galvanic
• (2) تعریف: operating by means of or producing electricity.
• مترادف: electrical
• مشابه: galvanic, voltaic
• مترادف: electrical
• مشابه: galvanic, voltaic
• (3) تعریف: charged with tension or expectation.
• مشابه: charged, galvanic, tense
• مشابه: charged, galvanic, tense
- The atmosphere in the crowded room was electric.
[ترجمه شهرام خدابنده] فضای اتاق شلوغ، هیجان انگیز بود.|
[ترجمه گوگل] فضای اتاق شلوغ برق بود[ترجمه ترگمان] فضای اتاق پرجمعیت، برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: exciting; thrilling.
• مترادف: breathtaking, electrifying, exciting, thrilling
• مشابه: dynamic, moving, rousing, stirring
• مترادف: breathtaking, electrifying, exciting, thrilling
• مشابه: dynamic, moving, rousing, stirring
- The singer's performance was electric.
[ترجمه گوگل] اجرای این خواننده برقی بود
[ترجمه ترگمان] عملکرد این خواننده برقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عملکرد این خواننده برقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید