elected

/əˈlekt//ɪˈlekt/

معنی: منتخب
معانی دیگر: برگزیدن، انتخاب کردن، برگزیده منتخب

جمله های نمونه

1. those elected by god shall save the church
آنان که برگزیده ی خداوند هستند کلیسا را نجات خواهند داد.

2. we elected to stay
ما ماندن را ترجیح دادیم.

3. he was elected to the leadership of the party
او به مقام رهبری حزب برگزیده شد.

4. he was elected twice
او دو بار انتخاب شد.

5. she was elected by acclamation
با رای شفاهی انتخاب شد.

6. she was elected to a four-year term
او را به یک دوره ی (نمایندگی) چهار ساله انتخاب کردند.

7. she was elected to the congress at the head of the poll
با آرا بیش از دیگران به کنگره انتخابات شد.

8. if i am elected i'll hew to the constitution
اگر برگزیده شوم از قانون اساسی پیروی خواهم کرد.

9. faced with hunger and torture, many captives elected suicide
بسیاری از اسیران چون با گرسنگی و شکنجه روبرو بودند به خودکشی روی آوردند.

10. the scandal dished his hopes of being elected
آن رسوایی امید او را به انتخاب شدن تبدیل به یاس کرد.

11. recent polls indicate that he will not be elected
نظر سنجی های اخیر نشان می دهد که او انتخاب نخواهد شد.

12. the military wrested political power from the people's elected officials
ارتش قدرت سیاسی را از دست رهبران منتخب مردم گرفت.

13. Roosevelt was elected four times to the presidency of the United States.
[ترجمه گوگل]روزولت چهار بار به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]روزولت به عنوان چهار بار به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The party leader is elected by secret ballot .
[ترجمه گوگل]رهبر حزب با رای مخفی انتخاب می شود
[ترجمه ترگمان]رهبر حزب با رای مخفی انتخاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is the youngest woman to be elected to the national legislature.
[ترجمه گوگل]او جوانترین زنی است که به مجلس ملی انتخاب شده است
[ترجمه ترگمان]او جوان ترین زنی است که به مجلس قانونگذاری ملی انتخاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Elected officials ought to obey the law .
[ترجمه گوگل]مقامات منتخب باید از قانون پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات رسمی باید از قانون پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He was elected by a majority of 30 votes against
[ترجمه گوگل]وی با اکثریت 30 رای مخالف انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]او توسط اکثریت ۳۰ رای انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They elected me to the Board of Directors.
[ترجمه گوگل]آنها من را به عضویت هیئت مدیره انتخاب کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا به هیات مدیران برگزیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منتخب (صفت)
chosen, elected, selected

انگلیسی به انگلیسی

• chosen through election, selected, voted for

پیشنهاد کاربران

انتخاب شدن. مثال:
Barack obama was elected
باراک اوباما انتخاب شد
منتخب
انتخاب شده

بپرس