1. to fill with elation
مملو از شوق و شعف کردن
2. She showed her elation at having finally achieved her ambition.
[ترجمه گوگل]او خوشحالی خود را از دستیابی به آرزوی خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]شور و شعف خود را از این که بالاخره به جاه طلبی او دست یافته بود، نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His elation may well be imagined.
[ترجمه گوگل]شادی او را می توان به خوبی تصور کرد
[ترجمه ترگمان]خوشحالی او ممکن است به خوبی تصور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her moods oscillated between depression and elation.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی او بین افسردگی و شادی در نوسان بود
[ترجمه ترگمان]حالات او در افسردگی و افسردگی در نوسان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She felt a great sense of elation as she started on the journey.
[ترجمه گوگل]وقتی سفر را شروع کرد، احساس شادی زیادی کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به سفر می رفت حس شادمانی عظیمی به او دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His mood swings between elation and despair.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی او بین شادی و ناامیدی در نوسان است
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی او بین شادی و نومیدی تاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There's a sense of elation at having completed a race of such length.
[ترجمه گوگل]از اینکه مسابقه ای به این طول را به پایان رسانده ایم، احساس شادی می کنیم
[ترجمه ترگمان]یک حس سرخوشی از اینکه یک مسابقه از این بلندی را به پایان رسانده، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She was filled with elation when her daughter was born.
[ترجمه گوگل]وقتی دخترش به دنیا آمد، او پر از شادی بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که دخترش به دنیا آمد، وجودش از شادی لبریز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Manic depressives oscillate between depression and elation.
[ترجمه گوگل]افسردگی های شیدایی بین افسردگی و شادی در نوسان هستند
[ترجمه ترگمان]نوسان depressives بین افسردگی و شادی نوسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I felt a strange sense of elation.
11. She felt elation and sadness all in the same instant.
[ترجمه گوگل]او در یک لحظه احساس شادی و اندوه کرد
[ترجمه ترگمان]در همان لحظه احساس غرور و ناراحتی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. As he spoke you could hear the elation in his voice.
[ترجمه گوگل]همانطور که او صحبت می کرد، شما می توانید شادی را در صدای او بشنوید
[ترجمه ترگمان]همان طور که حرف می زد، صدای شادی را در صدایش می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The elation of witnessing birth may be followed by a sense of disorientation at being a displaced person.
[ترجمه گوگل]شادی شاهد تولد ممکن است با احساس سرگردانی در یک فرد آواره همراه باشد
[ترجمه ترگمان]خوشحالی شاهد تولد را می توان پس از یک حس آشفتگی در یک فرد آواره دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The initial elation the rest of us were experiencing was as far away as her childhood.
[ترجمه گوگل]شادی اولیه ای که بقیه ما تجربه می کردیم به اندازه دوران کودکی او بود
[ترجمه ترگمان]خوشحالی اولیه که بقیه ما تجربه می کردیم به همان اندازه دوران کودکی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The troops sense of elation at the victory was not to last.
[ترجمه گوگل]احساس شور و شعف سربازان در پیروزی ماندگار نبود
[ترجمه ترگمان]حس غرور سربازان از پیروزی بالاخره به پایان نرسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید