elate

/əˈleɪt//ɪˈleɪt/

معنی: برافراشته، بالا بردن
معانی دیگر: (بسیار شاد یا سربلند کردن) به وجد آوردن، مشعوف کردن، سرفراز کردن، سربلند، محفوظ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: elates, elating, elated
• : تعریف: to make extremely happy or proud; cause to be in elevated spirits.
متضاد: depress, sadden
مشابه: exhilarate, inflate

- The news of her receiving the scholarship elated her parents.
[ترجمه گوگل] خبر دریافت بورسیه تحصیلی پدر و مادرش را به وجد آورد
[ترجمه ترگمان] خبر دریافت بورس تحصیلی پدر و مادرش را به وجد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. one of those sunny days that elate the heart of young and old
یکی از آن روزهای آفتابی که قلب پیر و جوان را مملو از شعف می کند

2. She was elated at / by the news.
[ترجمه گوگل]او در / از اخبار خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این خبر به وجد آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was greatly elated by success.
[ترجمه گوگل]او از موفقیت بسیار خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]او از موفقیت بسیار خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The prince was reported to be elated at/by the birth of his new daughter.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که شاهزاده از تولد دختر جدیدش خوشحال شده است
[ترجمه ترگمان]گزارش شده بود که شاهزاده از تولد دختر جدیدش به وجد آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was elated that my second heart bypass had been successful.
[ترجمه گوگل]از اینکه بای پس دوم قلبم موفقیت آمیز بود، خوشحال شدم
[ترجمه ترگمان]از این که قلب دوم من موفق به موفقیت شد خوشحال شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The crowds in the square were elated by the news.
[ترجمه گوگل]جمعیت حاضر در میدان از این خبر به وجد آمدند
[ترجمه ترگمان]جمعیتی که در میدان بودند از این خبر خوشحال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We were all elated to hear of the victory that we had won.
[ترجمه گوگل]همه ما از شنیدن پیروزی که به دست آورده بودیم خوشحال شدیم
[ترجمه ترگمان]همه ما از پیروزی پیروز شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was elated by the prospect of the new job ahead.
[ترجمه گوگل]از دورنمای شغل جدید پیش رو خوشحال شدم
[ترجمه ترگمان]از چشم انداز کار جدید به وجد آمده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was elated at the prospect of a holiday.
[ترجمه گوگل]او از چشم انداز تعطیلات خوشحال بود
[ترجمه ترگمان]از امید گذراندن تعطیلات به وجد آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For my part, I feel elated and close to tears.
[ترجمه گوگل]به نوبه خودم احساس شادی می کنم و نزدیک به اشک می شوم
[ترجمه ترگمان]به سهم خودم، احساس سرمستی و نزدیک شدن به اشک هایم احساس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were elated at the result.
[ترجمه گوگل]آنها از نتیجه خوشحال شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از این نتیجه به وجد آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cantor was elated; a potentially devastating situation was about to be defused.
[ترجمه گوگل]کانتور خوشحال شد یک وضعیت بالقوه ویرانگر در شرف خنثی شدن بود
[ترجمه ترگمان]کانتور به وجد آمده بود؛ یک وضعیت بالقوه ویرانگر در شرف خنثی شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her success elated the family.
[ترجمه گوگل]موفقیت او باعث خوشحالی خانواده شد
[ترجمه ترگمان]موفقیت او خانواده را به وجد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Elated with the election victory, the crowd waved banners and chanted.
[ترجمه گوگل]جمعیت که از پیروزی در انتخابات به وجد آمده بودند، بنرهایی در دست داشتند و شعار می دادند
[ترجمه ترگمان]مردمی که با پیروزی در انتخابات رقابت می کردند، پرچم ها را تکان می دادند و شعار می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برافراشته (صفت)
elate

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

انگلیسی به انگلیسی

• put in high spirits, make proud, make happy

پیشنهاد کاربران

خوشحال کردن. مشعوف کردن. شادمان کردن. به وجد آوردن
مثال:
By words the mind is excited and the spirit elated.
از خوشحالی بال در آوردن ( خوشحالی زیاد )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : elate
✅️ اسم ( noun ) : elation
✅️ صفت ( adjective ) : elated
✅️ قید ( adverb ) : elatedly
خوشحال شدن، سرخوش بودن

بپرس