elapsed time

/əˈlæpstˈtaɪm//ɪˈlæpsttaɪm/

مدت سپری شده

جمله های نمونه

1. The assignment must be completed within an overall elapsed time of one week.
[ترجمه پارسا] تکلیف باید به طور کلی در یک هفته کامل شود
|
[ترجمه گوگل]تکلیف باید در یک زمان کلی سپری شده یک هفته تکمیل شود
[ترجمه ترگمان]این تکلیف باید در عرض کلی یک هفته کامل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I regret that due to the elapsed time it will not be possible to trace the item in question or its value.
[ترجمه گوگل]متاسفم که به دلیل زمان سپری شده امکان ردیابی کالای مورد نظر یا ارزش آن وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]من متاسفم که به خاطر زمان سپری شده، رد این مورد در سوال یا ارزش آن ممکن نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A pseudo-variable which reads and sets the elapsed time clock.
[ترجمه گوگل]یک متغیر شبه که ساعت زمان سپری شده را می خواند و تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]یک شبه - متغیری که ساعت زمان سپری شده را مطالعه کرده و تنظیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thus the total elapsed time is.
[ترجمه گوگل]بنابراین کل زمان سپری شده است
[ترجمه ترگمان]از این رو کل زمان سپری شده این است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And the chamber seemed darker beyond the elapsed time.
[ترجمه گوگل]و اتاق پس از گذشت زمان تاریک تر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]و اتاق در آن سوی زمان تیره تر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Features include a flow fault indicator, an elapsed time indicator, automatic shutdown and a battery low indicator.
[ترجمه گوگل]از ویژگی های این گوشی می توان به نشانگر خطای جریان، نشانگر زمان سپری شده، خاموش شدن خودکار و نشانگر کم بودن باتری اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها شامل یک شاخص خطای جریان، شاخص زمان سپری شده، خاموش شدن اتوماتیک و یک شاخص پایین باتری می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The vertical axis to the same scale represents elapsed time and the diagonal is drawn in as shown.
[ترجمه گوگل]محور عمودی به همان مقیاس نشان دهنده زمان سپری شده است و مورب مطابق شکل ترسیم شده است
[ترجمه ترگمان]محور عمودی به همان مقیاس زمان سپری شده و قطر را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The elapsed time between the order of a part and its delivery had dropped from 90 to 11 minutes.
[ترجمه گوگل]زمان سپری شده بین سفارش یک قطعه و تحویل آن از 90 دقیقه به 11 دقیقه کاهش یافته بود
[ترجمه ترگمان]زمان سپری شده بین سفارش یک بخش و تحویل آن از ۹۰ تا ۱۱ دقیقه کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Delay before first repeat: ~~ Adjusts the elapsed time before repeating begins.
[ترجمه گوگل]تاخیر قبل از اولین تکرار: ~~ زمان سپری شده را قبل از شروع تکرار تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]تاخیر قبل از تکرار: زمان سپری شده قبل از تکرار شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We measure our LoadFactor, which relates elapsed time to developers'estimates of difficulty.
[ترجمه گوگل]ما LoadFactor خود را اندازه گیری می کنیم که زمان سپری شده را به تخمین سختی توسعه دهندگان مربوط می کند
[ترجمه ترگمان]ما LoadFactor را اندازه گیری می کنیم، که زمان سپری شده به توسعه دهندگان را با دشواری تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Displays the percentage of elapsed time spent in JIT compilation since the last JIT compilation phase.
[ترجمه گوگل]درصد زمان سپری شده در تدوین JIT از آخرین مرحله تدوین JIT را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]درصد زمان سپری شده در مجموعه JIT را از آخرین مرحله جمع آوری JIT را نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This typically results in a significant decrease in elapsed time for I/O bound queries, while incurring a minor increase in CPU time.
[ترجمه گوگل]این معمولاً منجر به کاهش قابل توجهی در زمان سپری شده برای جستجوهای محدود به ورودی / خروجی می شود، در حالی که افزایش جزئی در زمان CPU ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این امر معمولا منجر به کاهش قابل توجهی در زمان سپری شده برای پرس و جوهای بسته I \/ O خواهد شد، در حالی که افزایش اندکی در زمان CPU متحمل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mean time between failures is the average elapsed time between the beginning of one failure and the beginning of the next.
[ترجمه گوگل]میانگین زمان بین خرابی ها میانگین زمان سپری شده بین شروع یک شکست و شروع شکست بعدی است
[ترجمه ترگمان]میانگین زمان بین شکست ها یک زمان سپری شده بین شروع یک شکست و شروع بعدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The y-axis represents the elapsed time taken for the transaction in milliseconds.
[ترجمه گوگل]محور y نشان دهنده زمان سپری شده برای تراکنش بر حسب میلی ثانیه است
[ترجمه ترگمان]محور y زمان سپری شده برای تراکنش به میلی ثانیه را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Reset elapsed time of gold and lumber penalty with 30, 50,60 minutes.
[ترجمه گوگل]بازنشانی زمان سپری شده جریمه طلا و چوب با 30، 50،60 دقیقه
[ترجمه ترگمان]صفر کردن زمان سپری شده از طلا و الوار با ۳۰، ۵۰، ۶۰ دقیقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] مدت زمان طی شده
[زمین شناسی] زمان واقعی صرف شده بین شروع و پایان یک فرآیند رایانهای. همچنین نگاه کنید به.cpu time
[ریاضیات] مدت زمان سپری شده
[آب و خاک] زمان سپری شده، زمان صرف شده

پیشنهاد کاربران

بپرس