elapse

/əˈlæps//ɪˈlæps/

معنی: سپری شدن، گذشتن، منقضی شدن
معانی دیگر: (زمان) منقضی شدن، سرآمدن، سقوط

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: elapses, elapsing, elapsed
• : تعریف: to slip by or come to an end, as a period of time or something limited to a period of time.
مترادف: go, pass
مشابه: expire, glide by, lapse, roll by, slip by, steal by

- Weeks elapsed before we heard from her.
[ترجمه گوگل] هفته‌ها گذشت تا از او خبری بگیریم
[ترجمه ترگمان] چند هفته بود که خبری از او نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The warranty elapsed before repairs could be made.
[ترجمه pooyam20] قبل از اینکه تعمیرات انجام شود، ضمانت نامه تمام میشود
|
[ترجمه گوگل] گارانتی قبل از انجام تعمیرات تمام شده است
[ترجمه ترگمان] مدت زمان ضمانت قبل از تعمیرات می تواند انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the passage or ending of a period of time; lapse.
مترادف: lapse, passage
مشابه: expiration

جمله های نمونه

1. Happy birthday to my husband. Time elapse so quickly,but my love for you grows fonder. I want to tell you on this special day that your love makes my life complete.
[ترجمه گوگل]تولد شوهرم مبارک زمان خیلی زود می گذرد، اما عشق من به تو بیشتر می شود من می خواهم در این روز خاص به شما بگویم که عشق شما زندگی من را کامل می کند
[ترجمه ترگمان] تولدم مبارک باشه زمان به سرعت سپری شد، اما عشق من به تو بیشتر می شود میخوام در این روز خاص بهت بگم که عشق تو زندگیم رو کامل میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many years were to elapse before I saw it again.
[ترجمه گوگل]سالهای زیادی می گذشت تا اینکه دوباره آن را دیدم
[ترجمه ترگمان]سال ها گذشت تا من دوباره آن را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A further twenty-three laborious years were to elapse before official recognition of his services to Britain was given.
[ترجمه گوگل]قرار بود بیست و سه سال پرزحمت دیگر بگذرد تا اینکه خدمات او به بریتانیا به رسمیت شناخته شود
[ترجمه ترگمان]بیش از بیست و سه سال دشوار گذشت تا به رسمیت شناختن رسمی خدمات وی به انگلستان سپری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So a week or so may elapse between the first and the last eggs hatching.
[ترجمه گوگل]بنابراین ممکن است یک هفته یا بیشتر بین اولین و آخرین تخم ها فاصله باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک هفته ممکن است بین روزه ای اول و آخر تخم گذاری سپری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A further twenty-seven years were to elapse before the railway reached its ultimate terminus at the Kyle of Lochalsh.
[ترجمه گوگل]بیست و هفت سال دیگر تا رسیدن راه آهن به پایانه نهایی خود در کایل لوچالش می گذشت
[ترجمه ترگمان]بیست و هفت سال بعد گذشت تا آنکه راه آهن به پایانه نهایی خود در سری Kyle رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Therefore some time must elapse before a unit's identity is fixed.
[ترجمه گوگل]بنابراین قبل از اینکه هویت یک واحد مشخص شود باید مدتی بگذرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین باید قبل از تثبیت هویت واحد گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Time and tide wait for no man elapse, dawdle away go you to be in my person's silhouette at heart without end, your habit use seal is deeply in heart.
[ترجمه گوگل]زمان و جزر و مد صبر می کنند تا هیچ کس نگذرد، دور شوی، برو تا در قلب شخص من بی پایان باشی، مهر استفاده از عادت تو عمیقاً در دل است
[ترجمه ترگمان]زمان و جزر و مد در انتظار کسی سپری می شود، دوری کردن از تو، دور شدن از آن است که انسان، بی آن که به آخر برسد، قلب من از مهر و مهر، قلب عمیقا در قلب او فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The return of the echo will elapse longer time.
[ترجمه گوگل]بازگشت پژواک زمان بیشتری می گذرد
[ترجمه ترگمان]بازگشت پژواک طولانی تر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is often said that time elapses . actually it does not. Time stays put . We elapse.
[ترجمه گوگل]اغلب گفته می شود که زمان می گذرد در واقع اینطور نیست زمان می ماند ما می گذریم
[ترجمه ترگمان]اغلب گفته می شود که زمان elapses است در واقع اینطور نیست زمان باقی می ماند صبر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I cannot let the holidays elapse meaninglessly, my vacation should be a phase of harvest.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم بگذارم تعطیلات بی معنی بگذرد، تعطیلات من باید مرحله برداشت باشد
[ترجمه ترگمان]نمی توانم بگذارم تعطیلات بی معنی بماند، تعطیلات من باید یک مرحله برداشت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As the elapse of time, this number still can be climbed ceaselessly litre.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، این عدد همچنان می تواند بی وقفه لیتر افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان، این عدد هنوز می تواند در هر لیتر بالا رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Still can adjust by scaleboard of the elapse inside extroversion clearance, control gives makings size.
[ترجمه گوگل]هنوز هم می‌تواند با صفحه مقیاس فاصله‌ی درون برون‌گرایی را تنظیم کند، کنترل اندازه‌گیری می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنوز هم می تواند با گذر زمان در برون گرایی برون گرایی سازگاری داشته باشد، کنترل به این اندازه دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As the elapse of time, serious consequence shows this one percussive apparently and more.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، پیامدهای جدی این یکی را ظاهراً و بیشتر ضربه ای نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان، پیامد جدی این نشان می دهد که این یکی ظاهرا و بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As time elapse and our effort, should can solve.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان و تلاش ما، باید حل شود
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان و تلاش ما، باید آن را حل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سپری شدن (فعل)
pass, finish, expire, lapse, be finished, elapse

گذشتن (فعل)
pass, cross, go, elapse, blow over, bypass, go over

منقضی شدن (فعل)
expire, mature, elapse

تخصصی

[ریاضیات] پیمودن

انگلیسی به انگلیسی

• pass, go by, slip by
when a period of time elapses, it passes; a formal word.

پیشنهاد کاربران

elapse فعلی است که برای سپری شدن و گذشتن زمان به کار می رود.
Elapsed time : زمان سپری شده ( گذشته )
Remaining Time : زمان باقیمانده
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
( formal )
🖊 توضیح: If time elapses, it goes past
🔍 مترادف: go by
💡 معادل فارسی: گذشتن ( زمان ) ، سپری شدن
✅ مثال: Forty - eight hours have elapsed since his arrest.
elapse
سپری شدن، طول کشیدن
گذشت زمان
فوت شدن

بپرس