• (1)تعریف: the act or an instance of adding elaborative material or detail, or the material or detail so added. • مشابه: amplification, development
- The point is not clear and needs elaboration.
[ترجمه گوگل] موضوع روشن نیست و نیاز به توضیح دارد [ترجمه ترگمان] نکته روشن نیست و نیاز به شرح دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is just an introduction to the concept; an elaboration follows.
[ترجمه گوگل] این فقط مقدمه ای بر مفهوم است شرح زیر است [ترجمه ترگمان] این تنها مقدمه ای بر مفهوم است؛ شرح زیر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the condition of being elaborated. • مشابه: amplification, development
جمله های نمونه
1. The importance of the plan needs no further elaboration.
[ترجمه گوگل]اهمیت این طرح نیازی به توضیح بیشتر ندارد [ترجمه ترگمان]اهمیت این طرح به شرح بیشتر نیاز ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Her style tends to elaboration.
[ترجمه گوگل]سبک او به تفصیل تمایل دارد [ترجمه ترگمان]سبک او به تشریح آن گرایش دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There is therefore no elaboration in the forum proceedings on hierarchical directives to their faithful on constitutional matters.
[ترجمه گوگل]بنابراین هیچ توضیحی در جلسات مجمع در مورد دستورات سلسله مراتبی به وفاداران آنها در مورد مسائل قانون اساسی وجود ندارد [ترجمه ترگمان]بنابراین هیچ توضیحی در روند گردهمایی درباره دستورها سلسله مراتبی برای وفاداری آن ها به موضوعات قانون اساسی وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Inside the church, the degree of elaboration and ostentation of both architecture and fittings indicates status and wealth in the community.
[ترجمه گوگل]در داخل کلیسا، میزان بسط و تجلی معماری و یراق آلات، نشان دهنده جایگاه و ثروت در جامعه است [ترجمه ترگمان]داخل کلیسا، درجه پیچیدگی و خودنمایی هر دو معماری و fittings نشان دهنده وضعیت و ثروت در جامعه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This point needs further elaboration.
[ترجمه گوگل]این نکته نیاز به توضیح بیشتر دارد [ترجمه ترگمان]این نقطه به شرح بیشتر نیاز دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The only elaboration is a stipple effect produced with a sponge.
[ترجمه گوگل]تنها تفصیل، یک اثر استیپل است که با یک اسفنج تولید می شود [ترجمه ترگمان]تنها شرح یک اثر stipple است که با اسفنج تولید می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This point needs greater elaboration.
[ترجمه گوگل]این نکته نیاز به توضیح بیشتر دارد [ترجمه ترگمان]این نقطه به پیچیدگی بیشتری نیاز دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We can describe what would happen in an elaboration of Cairns-Smith's description of his hypo experiment.
[ترجمه گوگل]ما میتوانیم آنچه را که میتواند اتفاق بیفتد، در تشریح توصیف کایرنز-اسمیت از آزمایش هیپوی خود توضیح دهیم [ترجمه ترگمان]ما می توانیم آنچه را که در توضیح داده Cairns - اسمیت از آزمایش hypo رخ می دهد را توضیح دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. From this elaboration will flow our obligation to help those without favourable backgrounds to have such a chance.
[ترجمه گوگل]از این تفصیل، تعهد ما برای کمک به کسانی که پیشینه مساعد ندارند، سرچشمه می گیرد تا چنین شانسی را داشته باشند [ترجمه ترگمان]از این پیچیدگی، تعهد ما برای کمک به افراد بدون سابقه مطلوب برای داشتن چنین شانسی، جاری خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This secondary elaboration of the original dream will use poetic language and ritual performance to communicate to others the original dream.
[ترجمه گوگل]این شرح ثانویه رویای اصلی از زبان شاعرانه و اجرای آیینی برای انتقال رویای اصلی به دیگران استفاده می کند [ترجمه ترگمان]این توصیف ثانویه از رویای اصلی، استفاده از زبان شاعرانه و اجرای مراسم را برای ارتباط با دیگر رویاهای اصلی به کار خواهد برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This process is known as elaboration, and involves a fruitful interaction between theory and data.
[ترجمه گوگل]این فرآیند به عنوان تفصیل شناخته می شود و شامل یک تعامل پربار بین نظریه و داده است [ترجمه ترگمان]این فرآیند به عنوان پیچیدگی شناخته می شود و شامل تعامل مفید بین تئوری و داده ها است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Every general term and every abstraction is an elaboration of this, and is matched by reality with its often indeterminate borders.
[ترجمه گوگل]هر اصطلاح کلی و هر انتزاعی شرح و بسط آن است و با واقعیت با مرزهای اغلب نامشخص آن مطابقت دارد [ترجمه ترگمان]هر عبارت عمومی و هر انتزاع بخشی از آن است و با واقعیت با مرزه ای نامحدود آن تطبیق داده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The first section elaboration perianth female pays attention reason.
[ترجمه گوگل]شرح بخش اول حيوان زن به دليل توجه است [ترجمه ترگمان]بخش اول دقت توجه زن را به خود جلب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This article elaboration key point is white box tests technology.
[ترجمه sanaz] محور اصلی این مقاله توضیح فناوری تست های جعبه سفید ( White Box ) است.
|
[ترجمه گوگل]نکته کلیدی این مقاله، فناوری تست جعبه سفید است [ترجمه ترگمان]این مقاله، نکته کلیدی، فن آوری تست جعبه سفید است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[روانپزشکی] بسط، تفصیل، پرداخت ماهرانه. در شناخت، هر فرآیندی که بوسیله ی آن خاطره ای بخصوص برای یک محرک تعبیر می شود، گسترش می یابد، و با سایر محرک ها ارتباط داده می شود.
انگلیسی به انگلیسی
• painstaking labor, careful planning; adding of extra details, act of improving; production
شرح و تفصیل، بسط، تکمیل فراوری، پروردن، ساخته و پرداخته کردن، پختن ( ایده و . . . )
بسط تفصیل توضیح
1. With such refinement or elaboration, the explicative power of the model can be realized to its fullest possible extent. با چنین پالایش یا تفصیلی ، قدرت تفسیر مدل را می توان در کمترین حد ممکن تحقق بخشید. ... [مشاهده متن کامل]
2. He says he tried to reach someone on the phone for elaboration, but had no luck. او می گوید که سعی کرده از طریق تلفن برای توضیح بیشتر به کسی برسد ، اما شانسی نداشته است. 3. However, in peer relations, social interaction likewise needs to be reciprocal to allow cognitive elaboration. با این حال ، در روابط همسالان ، تعامل اجتماعی نیز به همین ترتیب باید متقابل باشد تا امکان شناخت تکمیلی فراهم شود. 4. This conclusion, the questioning of which is the purpose of this paper, requires some elaboration. این نتیجه گیری که هدف این مقاله سوالات از آن است ، نیاز به اندکی جزئیات بیشتر دارد. 5. This protein has a pectate lyase enzyme activity and could be involved in cell wall elaboration during germination and pollen tube growth. این پروتئین دارای فعالیت آنزیم پکتات لیاز است و در هنگام جوانه زدن و رشد لوله گرده می تواند در ساختار دیواره سلول نقش داشته باشد. 6. What he provides instead is a substantial elaboration of the original, clarifying and extending it with the benefit of mature reflection. آنچه در عوض ارائه می دهد ، شرح و بسط اساسی اصل ، روشن کردن و گسترش آن با بهره مندی از اندیشه بالغ است. 7. In my judgement those overall conclusions did not require elaboration. به نظر من ، آن نتیجه گیری کلی نیازی به شرح و تفصیل ندارد. 8. The other aspect underscores the elaboration of such social networks as professional associations. جنبه دیگر تأکید بر گسترش چنین شبکه های اجتماعی به عنوان انجمن های حرفه ای است. 9. The conspicuity of tourism as one of the major contributors to the national economy is well known and does not need further elaboration. برجسته بودن جهانگردی به عنوان یکی از عوامل اصلی در اقتصاد ملی کاملاً شناخته شده است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد. 10. These steps should be supplemented with the conceptual elaboration of political aspects of joint response to crises. این مراحل باید با تشریح مفهومی جنبه های سیاسی واکنش مشترک به بحران ها تکمیل شود. 11. Women played an important role in the emergence of Poland's modern political movements and the elaboration of their ideologies. زنان نقش مهمی در ظهور جنبش های سیاسی مدرن لهستان و گسترش ایدئولوژی های خود داشتند. 12. What is significant here is seeing Sullivan applying it to the elaboration of a complex plan. آنچه در اینجا قابل توجه است دیدن استفاده سالیوان از آن برای تهیه یک طرح پیچیده است. Elaboration ( noun ) = تفصیل، توضیح مفصل، تکمیل، جزئیات، ساختار، شرح و بسط، شرح و تفصیل، گسترش، تهیه معانی دیگر>>>>>>>>>پیچیدگی، بسط، ریزه کاری، بازشکافی، تفسیر، دقیق، دقت، ماهرانه، پختگی، پردازش
پردازش
تشریح جزئیات
تفسیر
شرح و تفصیل، توضیح با جزئیات
دادن جزئیات ( ( این اسم، از فعل elaborate ساخته شده است و نه از صفت آن ) )