eke out a living

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: زندگی را به زور گذراندن / با کم ترین منابع دوام آوردن / ته مونده ی زندگی را چسبیدن
🔹 مثال ها:
He ekes out a living by selling handmade crafts in the market. با فروش صنایع دستی در بازار، به زور زندگی اش رو می گذرونه.
...
[مشاهده متن کامل]

Farmers in the region eke out a living despite harsh conditions. کشاورزان اون منطقه با وجود شرایط سخت به سختی روزی درمیارن.
She eked out a living through freelance writing gigs. با پروژه های نویسندگی آزاد، زندگی اش رو به زحمت می گذروند.

Eke out a living
Scratch a living
Scrape a living
Make ends meet
بخور نمیر کم خرج کردن
1 - زندگی با پول و غذای کم
2 - صرفه جویی در غذا و پول
https://www. ldoceonline. com/dictionary/eke - out