eight ball


(در بازی پول)گوی شماره ی هشت، گوی سیاه، نوعی بازی پول: هر کس گوی سیاه را پیش از سایر گوی ها به پاکت بزند بازنده است

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a black ball with the number eight on it used in playing pool.

(2) تعریف: a specific game in pool in which the player must pocket the eight ball last, and in which one loses if one sinks the eight ball prematurely.

جمله های نمونه

1. Ed made some bad decisions and now he's eight ball.
[ترجمه گوگل]اد تصمیمات بدی گرفت و حالا او هشت توپ است
[ترجمه ترگمان]اد تصمیمات بدی گرفت و حالا هشت توپ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Will is behind the eight ball in the all-round athletic game because he hurt his feet in the high jump.
[ترجمه گوگل]ویل پشت توپ هشت در بازی همه جانبه ورزشی است زیرا در پرش ارتفاع پاهایش صدمه دیده است
[ترجمه ترگمان]ویل پشت هشت توپ بزرگ ورزشی قرار دارد، زیرا پاهایش را در پرش ارتفاع بالا برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. See also Behind the Eight Ball; Snooker ; Stymied.
[ترجمه گوگل]همچنین پشت توپ هشت را ببینید اسنوکر؛ گرفتار
[ترجمه ترگمان]همچنین پشت هشت مجلس رقص، snooker؛ Stymied
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now he's already behind the eight ball.
[ترجمه گوگل]حالا او پشت توپ هشت است
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر پشت سر هشت توپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. John found himself behind the eight ball, unable to buy the things his family needed.
[ترجمه گوگل]جان خود را پشت توپ هشت دید و قادر به خرید وسایل مورد نیاز خانواده اش نبود
[ترجمه ترگمان]جان خود را پشت هشت توپ دید که قادر نبود چیزهایی را که خانواده اش به آن نیاز داشتند بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Coach Jones is behind eight ball this season.
[ترجمه گوگل]مربی جونز در این فصل پشت هشت توپ قرار دارد
[ترجمه ترگمان]مربی جونز در این فصل هشت توپ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The football team got behind the eight ball in the first two games.
[ترجمه گوگل]تیم فوتبال در دو بازی اول پشت توپ هشت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تیم فوتبال در دو بازی اول پشت هشت توپ قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Eight ball, corner pocket.
[ترجمه گوگل]هشت توپ، جیب گوشه
[ترجمه ترگمان] هشت توپ، جیب گوشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fats got up from his wheelchair and ran the table except for the eight ball.
[ترجمه گوگل]Fats از روی ویلچر خود بلند شد و به جز توپ هشت، میز را دوید
[ترجمه ترگمان]چربی ها از صندلی چرخدار او بلند شدند و به جز برای هشت توپ روی میز دویدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bob broke one of his wife's most precious dishes and is really eight ball.
[ترجمه گوگل]باب یکی از گرانبهاترین ظروف همسرش را شکست و واقعاً هشت توپ است
[ترجمه ترگمان]باب یکی از ارزشمندترین غذاهای همسرش را شکسته است و واقعا هشت توپ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

eight ball ( ورزش )
واژه مصوب: هشت گوی
تعریف: نوعی گوی میزک که با پانزده گوی رنگی و یک گوی ضربه بازی می شود و در آن گوی سیاه، که شمارۀ هشت است، آخرین گویی است که در سبد می اندازند

بپرس