صفت ( adjective )
مشتقات: egregiously (adv.), egregiousness (n.)
مشتقات: egregiously (adv.), egregiousness (n.)
• : تعریف: remarkably bad; flagrant; glaring.
• مترادف: flagrant, glaring, gross
• متضاد: marvelous
• مشابه: blatant, outrageous
• مترادف: flagrant, glaring, gross
• متضاد: marvelous
• مشابه: blatant, outrageous
- The senator's misuse of this money was an egregious violation of public trust.
[ترجمه گوگل] سوء استفاده سناتور از این پول نقض فاحش اعتماد عمومی بود
[ترجمه ترگمان] سو استفاده از این پول، تخطی فاحش اعتماد عموم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سو استفاده از این پول، تخطی فاحش اعتماد عموم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Such blasphemy was considered an egregious sin.
[ترجمه گوگل] چنین کفرگویی گناهی فاحش تلقی می شد
[ترجمه ترگمان] چنین blasphemy گناه فاحش محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چنین blasphemy گناه فاحش محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید