egocentricity


روانشناسى : خود محورى

جمله های نمونه

1. He has to give up his egocentricity and develop the beginnings of a more altruistic point of view.
[ترجمه گوگل]او باید خود محوری خود را رها کند و نقطه آغازین دیدگاه نوع دوستانه تر را توسعه دهد
[ترجمه ترگمان]او باید egocentricity خود را رها کرده و آغاز یک نقطه نظر altruistic را توسعه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. From egocentricity to altruism Infants go through a period of being completely self-centred.
[ترجمه گوگل]از خود محوری تا نوع دوستی نوزادان دوره ای را می گذرانند که کاملاً خود محور هستند
[ترجمه ترگمان]از egocentricity تا نوع دوستی کودکان یک دوره از خود محور بودن کامل را طی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The variables of egocentricity, grade and family financial situation can predict the avoid strategy.
[ترجمه گوگل]متغیرهای خود محوری، درجه و وضعیت مالی خانواده می توانند استراتژی اجتناب را پیش بینی کنند
[ترجمه ترگمان]متغیرهای of، درجه و موقعیت مالی خانواده می تواند پیش بینی اجتناب از استراتژی را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It could be inferred that children experienced from egocentricity to de- egocentricity during the development of picture judgment.
[ترجمه گوگل]می توان چنین استنباط کرد که کودکان در طول رشد قضاوت تصویری از خود محوری تا خود محوری را تجربه کردند
[ترجمه ترگمان]می توان نتیجه گرفت که کودکانی که از egocentricity تا de در طول توسعه داوری تصویر تجربه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Abnormal introversion and egocentricity; acceptance of fantasy rather than reality.
[ترجمه گوگل]درونگرایی غیرعادی و خود محوری؛ پذیرش خیال به جای واقعیت
[ترجمه ترگمان]درون گرایی غیر نرمال و egocentricity؛ پذیرش خیال پردازی به جای واقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Empathy is the natural enemy of egocentricity, a disease that eats away at our society.
[ترجمه گوگل]همدلی دشمن طبیعی خود محوری است، بیماری که جامعه ما را می خورد
[ترجمه ترگمان]همدلی، دشمن طبیعی of، نوعی بیماری است که در جامعه ما می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This article discusses the deictic egocentricity, the projection of deictic center and some exceptions to egocentricity.
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد خود محوری دییکتیک، فرافکنی مرکز دییکتیک و برخی از استثنائات خود محوری بحث می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد the egocentricity، تصویر مرکز deictic و برخی استثناها برای egocentricity بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The variables of disorder, egocentricity, sex, and academic achievement can predict the competitive strategy statistically.
[ترجمه گوگل]متغیرهای اختلال، خود محوری، جنسیت و پیشرفت تحصیلی می توانند استراتژی رقابتی را از نظر آماری پیش بینی کنند
[ترجمه ترگمان]متغیرهای اختلال، egocentricity، رابطه جنسی و موفقیت تحصیلی می تواند استراتژی رقابتی را به لحاظ آماری پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Egocentricity is a basic feature of deixis. It is very important in getting deictic information.
[ترجمه گوگل]خود محوری ویژگی اساسی deixis است در به دست آوردن اطلاعات دیکتیک بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]egocentricity یکی از ویژگی های اصلی of است این بسیار مهم است که اطلاعات را به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He proposes, for example, axing the alleged connection between reporting mirrored images in a blot and the viewer's level of egocentricity.
[ترجمه گوگل]او برای مثال پیشنهاد می کند که ارتباط ادعایی بین گزارش تصاویر آینه ای در یک لکه و سطح خود محوری بیننده حذف شود
[ترجمه ترگمان]برای مثال او پیشنهاد می کند که ارتباط بین گزارش دادن تصاویر بازتاب شده در یک لکه و سطح بیننده of را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It reduces one's self-confidence and the spirit of enterprise, and, as a result of increasing egocentricity, narrows the mental horizon.
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس و روحیه کارآفرینی را کاهش می دهد و در نتیجه افزایش خود محوری، افق ذهنی را تنگ می کند
[ترجمه ترگمان]این کار اعتماد به نفس فرد و روح شرکت را کاهش می دهد و در نتیجه افزایش egocentricity، افق ذهنی را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was his business to school him self continually and persistently to that pure experience in which selfishness and egocentricity were transcended, so that he would be one with the universe.
[ترجمه گوگل]وظیفه او این بود که خود را به طور مستمر و مداوم به آن تجربه نابی که در آن خودخواهی و خود محوری فراتر رفته بود آموزش دهد تا با جهان یکی شود
[ترجمه ترگمان]این کار او بود که پیوسته خود را به این تجربه ناب که خودخواهی و egocentricity از آن دور می شد حفظ کند، به طوری که او یکی از کائنات خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• self-centeredness, self-importance, egotism, selfishness

پیشنهاد کاربران

بپرس