egocentric

/ˌeɡoʊˈsentrɪk//ˌeɡəʊˈsentrɪk/

معنی: خود بین، خود خواه، خودمدار
معانی دیگر: خودمحور، خودمدار (self-centered هم می گویند)، (فلسفه - این پندار: وجود جهان و ماهیت آن منوط است به فکر و مغز هر فرد) خود کانون، خودپسندی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: regarding oneself as the subject, object, and standard of all things.
مترادف: solipsistic

(2) تعریف: self-centered or selfish.
مترادف: egoistic, egotistic, self-centered, selfish
مشابه: egomaniacal, self-absorbed, self-seeking, self-serving
اسم ( noun )
مشتقات: egocentricity (n.), egocentrism (n.)
• : تعریف: an egocentric person.
مترادف: egoist, egotist
مشابه: narcissist, self-seeker

جمله های نمونه

1. Babies are entirely egocentric, concerned only with when they will next be fed.
[ترجمه گوگل]نوزادان کاملاً خودمحور هستند و فقط به این فکر می کنند که بعداً کی تغذیه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]نوزادان به طور کامل خود محور هستند، تنها نگران زمانی هستند که به آن ها غذا داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was egocentric, a man of impulse who expected those around him to serve him.
[ترجمه گوگل]او خود محور بود، مردی با انگیزه که انتظار داشت اطرافیانش به او خدمت کنند
[ترجمه ترگمان]او خود مغرور بود، مردی که انتظار داشت کسانی که در اطراف او هستند به او خدمت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I thought it was forgivable, egocentric but forgivable.
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که قابل بخشش است، خود محور اما قابل بخشش
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم قابل بخشایش است، بلکه قابل بخشایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have already seen that egocentric speech prevalent early in the preoperational stage has social aspects.
[ترجمه گوگل]قبلاً دیده‌ایم که گفتار خود محوری که در اوایل مرحله پیش از عملیات رایج است، جنبه‌های اجتماعی دارد
[ترجمه ترگمان]ما قبلا شاهد بوده ایم که گفتار خود محور که در اوایل مرحله preoperational رایج بود دارای جنبه های اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Older children are less egocentric than younger ones, and more willing to accept other people's ideas.
[ترجمه گوگل]بچه‌های بزرگ‌تر نسبت به بچه‌های کوچکتر خودمحورتر هستند و تمایل بیشتری به پذیرش عقاید دیگران دارند
[ترجمه ترگمان]کودکان بزرگ تر نسبت به افراد جوان تر خود محور هستند و تمایل بیشتری به پذیرش ایده های دیگران دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Young children's egocentric behaviour is assimilation since they are incapable of seeing anything except from their own point of view.
[ترجمه گوگل]رفتار خودمحورانه کودکان خردسال همانندسازی است زیرا آنها قادر به دیدن چیزی نیستند مگر از دیدگاه خود
[ترجمه ترگمان]رفتار خود محور کودکان هم گون است چون آن ها قادر به دیدن چیزی جز از دیدگاه خود نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sometimes charming, he could also be egocentric to the point of megalomania.
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات جذاب، می‌تواند تا حد غول‌آلودگی هم خود محور باشد
[ترجمه ترگمان]گاه فریبنده، خود نیز خود را به نقطه of می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The adolescent is emboldened with an egocentric belief in the omnipotence of logical thought.
[ترجمه گوگل]نوجوان با باور خود محوری به قدرت مطلق تفکر منطقی جسور می شود
[ترجمه ترگمان]نوجوانی با اعتقاد خود محور به قدرت مطلق تفکر منطقی، جسور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sensorimotor child is initially egocentric in that he lacks differentiation between the self as an object and other objects.
[ترجمه گوگل]کودک حسی-حرکتی در ابتدا خود محور است زیرا بین خود به عنوان یک شی و سایر اشیاء تمایز قائل نیست
[ترجمه ترگمان]خود کودک sensorimotor در ابتدا بر این باور است که تمایز بین خود به عنوان یک جسم و اشیا دیگر را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was indicative of Franco's childishly egocentric view of politics that he now chose to ignore Allied overtures.
[ترجمه گوگل]این نشان‌دهنده دیدگاه خود محورانه کودکانه فرانکو از سیاست بود که او اکنون تصمیم گرفت که پیشنهادات متفقین را نادیده بگیرد
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده دیدگاه egocentric childishly از سیاست بود که او اکنون تصمیم گرفت پیشنهادهای متفقین را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Still, the egocentric child typically lacks any appreciation or knowledge of the game from a social point of view.
[ترجمه گوگل]با این حال، کودک خودمحور به طور معمول فاقد هر گونه قدردانی یا دانشی از بازی از نقطه نظر اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، کودک خود محور معمولا فاقد هر گونه قدردانی و یا دانش از بازی از نقطه نظر اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But some accidents happen because of their egocentric tendency to think of themselves as invulnerable.
[ترجمه گوگل]اما برخی از تصادفات به دلیل تمایل خود محورانه آنها به اینکه خود را آسیب ناپذیر می پندارند اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]اما برخی از حوادث به دلیل تمایل خود محور خود برای فکر کردن به خود به عنوان invulnerable رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fox plays an egocentric movie star.
[ترجمه گوگل]فاکس نقش یک ستاره سینمای خودمحور را بازی می کند
[ترجمه ترگمان]فاکس یک ستاره فیلم محور را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Others, like dreams of fame or wealth, are egocentric.
[ترجمه گوگل]دیگران، مانند رویاهای شهرت یا ثروت، خود محور هستند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر، مانند رویاهای افتخار یا ثروت، خود محور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is an egocentric, angry, combative woman spoiling for a fight.
[ترجمه گوگل]او یک زن خود محور، عصبانی و مبارز است که برای یک دعوا خراب می شود
[ترجمه ترگمان]او یک خودخواه، عصبانی، و زن است که برای جنگ خراب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود بین (صفت)
presumptuous, vain, arrogant, egocentric, smug, assuming, bumptious, stuck-up

خود خواه (صفت)
egocentric, selfish, egoistic, egotistic, self-loving

خودمدار (صفت)
egocentric

انگلیسی به انگلیسی

• self-centered, self-important, egoistic, selfish
if you are egocentric, you think only of yourself and what you want, and do not consider the wishes of other people.

پیشنهاد کاربران

خودمحور. خودخواه. خودبین. خودمدار
مثال:
My nephew is a little egocentric.
پسرخواهرم کمی خودخواه {و خودبین} است.
خودمحوری: فکر کردن فقط به خود ، بدون توجه به احساسات یا خواسته های دیگران.
ego centrism یک شناخت رفتاری است که در آن فرد خودش را در مرکز یک دایره و بقیه ی افراد جامعه را در اطراف خودش میبیند. فرد دچار این بیماری روانی ، فکر میکند همه ی آدم هایی که دور و برش هستند هیچ چیزی نمیفهمند ، خودش و تفکراتش را خیلی بالاتر از بقیه میداند و سعی میکند تفکراتش را به بقیه هم القا کند. چنین فردی فقط به فعالیت ها و نیاز های خودش فکر میکند.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : egotize
✅️ اسم ( noun ) : ego / egoism / egotism / egoist / egotist / egomania / egomaniac / egocentrism
✅️ صفت ( adjective ) : egoistic / egotistic / egotistical / egocentric / egomaniacal / egoistical
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : egotistically / egocentrically / egoistically

پر انرژی، پر توان، قابلیت انطباق
متمرکز در خویش
egocentric ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: خودمحور
تعریف: فردی که به خودمحوری تمایل دارد
خویشتن محور، خویش محور
خودمحور

بپرس