eggplant

/ˈegˌplænt//ˈeɡplɑːnt/

معنی: بادمجان، بادنجان
معانی دیگر: بادنجان، بادمجان، بادنجان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a plant cultivated for its fruit, or the dark purple, ovoid fruit itself, which is eaten as a vegetable.

جمله های نمونه

1. He likes to eat eggplant.
[ترجمه سمانه] او خوردن بادمجان را دوست دارد
|
[ترجمه فاطمه سادات] او بادمجان خوردن را دوست دارد
|
[ترجمه F. J] اودوست دارد بادمجان بخورد
|
[ترجمه mmmmm] او دوست دارد بادمجان بخورد.
|
[ترجمه F.D] او ( مذکر ) دوست دارد بادمجان بخورد.
|
[ترجمه Aysani] اون دوست داره ک بادمجان بخوره
|
[ترجمه گوگل]او دوست دارد بادمجان بخورد
[ترجمه ترگمان] اون دوست داره بادمجون بخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The clams were delicious. Likewise, the eggplant was excellent.
[ترجمه گوگل]صدف ها خوشمزه بودند بادمجان هم عالی بود
[ترجمه ترگمان] صدف خوش مزه بود به همین خاطر، بادمجان بسیار عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We grow many different vegetables: potatoes, eggplant, etc.
[ترجمه مهشید] ما انواع مختلفی از سبزیجات را رشد می دهیم: سیب زمینی بادنجان و غیره
|
[ترجمه نازنین] ما انواع مختلفی از سبزیجات را پرورش می دهیم:سیب زمینی بادمجان و غیره
|
[ترجمه Z. H] ما بسیاری از سبزیجات مختلف پرورش می دهیم: سیب زمینی ، بادمجان و غیره
|
[ترجمه گوگل]ما سبزیجات مختلف زیادی پرورش می دهیم: سیب زمینی، بادمجان و غیره
[ترجمه ترگمان]ما بسیاری از سبزیجات مختلف را پرورش می دهیم: سیب زمینی، بادمجان و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This difference became more pronounced the longer the eggplant had been salted.
[ترجمه گوگل]این تفاوت هر چه مدت طولانی تری نمک بادمجان زده شده باشد بیشتر می شود
[ترجمه ترگمان]این تفاوت بیشتر از آن became بود که eggplant salted شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While eggplant is cooking, grill bell peppers, turning until blackened on all sides, about 10 minutes.
[ترجمه گوگل]در حالی که بادمجان در حال پختن است، فلفل دلمه ای را کبابی کنید و حدود 10 دقیقه آن را بچرخانید تا از همه طرف سیاه شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که بادمجان درست در حال پختن است، فلفل دلمه ای نیز تا زمانی که سیاه شده باشد در حدود ۱۰ دقیقه روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Slice each eggplant lengthwise twice from blossom end almost to stem end, making 4 finger-like slices attached at base.
[ترجمه گوگل]هر بادمجان را از انتهای شکوفه تقریباً تا انتهای ساقه دو بار از طول برش دهید و 4 برش انگشت مانند در پایه ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]Slice هر بادمجان را از طول دو بار از شکوفه دادن تقریبا تا انتهای ساقه، که چهار تکه از انگشتان متصل شده را به پایه متصل می کند، به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Add eggplant to saucepan and saute in remaining oil until golden brown, 6 to 8 minutes.
[ترجمه گوگل]بادمجان را به قابلمه اضافه کنید و در روغن باقی مانده تفت دهید تا طلایی شود، 6 تا 8 دقیقه
[ترجمه ترگمان]بادمجان را به ماهی تابه و saute اضافه کنید تا زمانی که قهوه ای طلایی ۶ تا ۸ دقیقه باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When eggplant is done, remove to platter on top of herbs and brush tops with oil once more.
[ترجمه گوگل]وقتی بادمجان تمام شد، آن را در بشقاب روی سبزی ها بریزید و روی آن را یک بار دیگر با قلم مو روغن بمالید
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" بر روی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My favorite dish, meatloaf and buttered eggplant, was on the menu every day.
[ترجمه گوگل]غذای مورد علاقه من، لوف گوشت و بادمجان کره ای، هر روز در منو بود
[ترجمه ترگمان]غذای مورد علاقه من، گوشت و بادمجون شده هر روز روی منوی غذا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Grill eggplant over medium heat until slices begin to soften, about three minutes.
[ترجمه گوگل]بادمجان را روی حرارت متوسط ​​کباب کنید تا برش ها شروع به نرم شدن کنند، حدود سه دقیقه
[ترجمه ترگمان]\"بادمجان گریل\" را از حرارت متوسط تا زمانی که تکه های بریده شود، در حدود سه دقیقه تعدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The unsalted eggplant had a firmer, slightly fibrous texture while the salted eggplant was creamier and slightly pillowy.
[ترجمه گوگل]بادمجان بدون نمک بافت سفت تر و کمی فیبری داشت در حالی که بادمجان نمکی خامه تر و کمی بالشی بود
[ترجمه ترگمان]بادمجان نمک سود شده بافت fibrous داشت، در حالی که بادمجان نمک creamier و اندکی pillowy بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The purple-skinned eggplant is baked to almost a soft pudding.
[ترجمه گوگل]بادمجان با پوست بنفش تقریباً به صورت پودینگ نرم پخته می شود
[ترجمه ترگمان]بادمجان کبود پوست تقریبا به یک پودینگ نرم پخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The eggplant on top was curled up.
[ترجمه گوگل]بادمجان روی آن حلقه شده بود
[ترجمه ترگمان]The به بالا جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Separate each oil-cured eggplant into 4 long pieces and arrange in star pattern on top of meat.
[ترجمه گوگل]هر بادمجان پخته شده با روغن را به 4 تکه دراز جدا کرده و به صورت ستاره ای روی گوشت بچینید
[ترجمه ترگمان]هر یک از بادمجان درست شده روغن به ۴ قطعه طولانی جدا شده و الگوی ستاره ای بر روی گوشت را مرتب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As eggplant spread west, though, bitterness proved an obstacle to acceptance.
[ترجمه گوگل]با این حال، همانطور که بادمجان در غرب پخش شد، تلخی مانعی برای پذیرش شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که بادمجان در غرب گسترش می یافت، هر چند، تلخی مانع از آن بود که قبول کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بادمجان (اسم)
eggplant

بادنجان (اسم)
eggplant

انگلیسی به انگلیسی

• plant of east indian origin that bears an edible fruit; dark purple egg-shaped fruit of the eggplant (eaten as a vegetable); dark purple color
an eggplant is the same as an aubergine; used in american english.

پیشنهاد کاربران

{آمریکا} بادنجان. بادمجان
مثال:
We grow many different vegetables: potatoes, eggplant, etc.
ما سبزیجات مختلفی مثل سیب زمینی و بادمجان و غیره می کاریم.
eggplant ( n ) ( ɛɡpl�nt ) =a vegetable with shiny, dark purple skin and soft white flesh
eggplant
بادمجان
Aubergine
بادمجان Eggplant
نام علمی Solanum Melongena
اسامی سبزیجات به انگلیسی:
asparagus = مارچوبه
bell pepper ( American ) / pepper ( British ) / sweet pepper ( both Am & Br ) = فلفل دلمه ای 🫑
chilli ( British ) / chili ( American ) = فلفل تند 🌶 ( که یا قرمز است یا سبز ولی تند است )
...
[مشاهده متن کامل]

cabbage = کلم
broccoli = کلم بروکلی 🥦
cauliflower = گل کلم
Brussels sprouts = کلم بروکسل، کلم فندقی
celery = کرفس
lettuce = کاهو 🥬
leek = تره فرنگی
chives = تره
basil = ریحان
dill = شوید
cress = شاهی، ترتیزک
coriander = گشنیز
mushroom = قارچ
onion = پیاز 🧅
spring onion ( British ) / scallion ( American ) / green onion ( American ) = پیازچه
garlic = سیر 🧄
shallot = نوعی پیاز کوچک
pea = نخود فرنگی
pumpkin = کدو تنبل 🎃
spinach = اسفناج
thyme = آویشن
fennel = رازیانه، بادیان
parsley = جعفری
mint = نعنا
green bean ( British ) / French bean ( British ) / runner bean / string bean = لوبیا سبز
turnip = شلغم
oregano = پونه کوهی
sage = مریم گلی
radish = تربچه
tarragon = ترخون
beetroot ( British ) / beet ( American ) = چغندر
zucchini ( American ) / courgette ( British ) = کدو سبز
okra = بامیه ( نوعی گیاه )
eggplant ( American ) / aubergine ( British ) = بادنجان 🍆
sweet potato = سیب زمینی شیرین
yam = سیب زمینی هندی
corn on the cob = بلال کامل 🌽
parsnip = هویج وحشی
broad bean ( British ) / fava bean ( American ) = باقلا

بادمجان
The waitress bring us eggplants stew
بادمجان
بادمجان
a large vegetable with smooth purple skin
بادمجان
بادمجون
معنی کلمه : بادمجان
سرچشمه ی کلمه : وقتی مردم آسیای شرقی میوه ی گیاه بادمجان رو دیدن فهمیدن که شبیه تخم مرغ هست پس اسمشو گیاه تخم مرغی گذاشتن که به انگلیسی میشه eggplant از اینجا این کلمه اومده
رنگ بادمجونی
در انگلستان، ایرلند و کبک ( در فرانسه ) به جای کلمه eggplant از کلمه فرانسوی aubergine استفاده میشود که ریشه پارسی دارد
A kind of vegetable with dark purple color
A kind of vegetable
بادنجان🍆
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس