eggbeater


(ابزار برای به هم زدن تخم مرغ) تخم مرغ زن، همزن، درآمیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a kitchen utensil having rotary blades, and used for beating liquid or semiliquid foods such as cream or eggs.

جمله های نمونه

1. an eggbeater
(دستگاه) تخم مرغ زنی

2. First, learn a good eggbeater by keeping the hands in the water and learning the alternating sweep of the legs.
[ترجمه گوگل]ابتدا با نگه داشتن دست ها در آب و یادگیری جارو زدن متناوب پاها، یک تخم مرغ کوب خوب یاد بگیرید
[ترجمه ترگمان]اول، با نگه داشتن دست ها در آب و یادگیری حرکت متناوب پاها، یک روش خوب یاد بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Eggbeater kick allows you to kick breaststroke without the stretch and potential strain across the groin.
[ترجمه گوگل]ضربات تخم‌مرغ به شما امکان می‌دهد بدون کشش و فشار احتمالی در کشاله ران، ضربات سینه را بزنید
[ترجمه ترگمان]ضربه Eggbeater به شما این امکان را می دهد که پروانه را بدون کشش و کشش احتمالی در وسط دو ران رها کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fred pilots an eggbeater for an oil company.
[ترجمه گوگل]فرد خلبان یک تخم مرغ کوب برای یک شرکت نفتی است
[ترجمه ترگمان]فرد خلبان یک کمپانی نفتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Need the ready implement: Eggbeater composes ice cream machine.
[ترجمه گوگل]به ابزار آماده نیاز دارید: Eggbeater دستگاه بستنی را می سازد
[ترجمه ترگمان]نیاز به اجرای آماده: Eggbeater، ماشین بستنی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fred has piloted an eggbeater for an oil company for about 10 years.
[ترجمه گوگل]فرد حدود 10 سال است که یک دستگاه تخم مرغ کوب را برای یک شرکت نفتی هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]فرد حدود ۱۰ سال است که خلبان یک شرکت نفت را هدایت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Matt Farrell : You meet killed a eggbeater with a car!
[ترجمه گوگل]مت فارل: با یک ماشین تخم‌زن کشته شده ملاقات می‌کنید!
[ترجمه ترگمان]مت فارل: شما با یک ماشین تصادف کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Loie Fuller, after performing Fire Dance, was described as doing little more than turing round and round like an eggbeater.
[ترجمه گوگل]لوی فولر، پس از اجرای رقص آتش، توصیف شد که چیزی بیشتر از چرخاندن دور و بر مانند یک تخم‌مرغ انجام می‌دهد
[ترجمه ترگمان]Loie فولر پس از اجرای رقص آتش، بیش از turing دور و دور مانند یک eggbeater توضیح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A second possibility is that, as the dying star spins, its strong magnetic fields are wound up into complex shapes like spaghetti in an eggbeater .
[ترجمه گوگل]احتمال دوم این است که با چرخش ستاره در حال مرگ، میدان های مغناطیسی قوی آن به شکل های پیچیده ای مانند اسپاگتی در یک تخم مرغ کوبنده پیچیده می شود
[ترجمه ترگمان]یک احتمال دوم این است که، همانطور که ستاره در حال مرگ می چرخد، میدان های مغناطیسی قوی آن به شکل های پیچیده مثل اسپاگتی در یک eggbeater پیچیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our factory is specialized in producing stainless steel poise, seasoning container, cover, break tongs, hollowware holder, eggbeater and etc. kitchenware and barbecue kitchenware.
[ترجمه گوگل]کارخانه ما در تولید ظروف استیل ضد زنگ، ظرف چاشنی، پوشش، انبر شکستن، نگهدارنده ظروف توخالی، تخم مرغ کوب و غیره ظروف آشپزخانه و ظروف کباب پز تخصص دارد
[ترجمه ترگمان]کارخانه ما در تولید لوازم آشپزخانه ضد زنگ، ظرف چاشنی، پوشش، انبر، انبر، eggbeater و غیره تخصص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mixer, device used to beat eggs or whip batters and creams
kitchen utensil for whipping or beating ingredients

پیشنهاد کاربران

بپرس