🔸 معادل فارسی
- آبروریزی شدن
- خجالت زده شدن
- در زبان محاوره ای: آبرو رفتن، ضایع شدن
- - -
## 🔸 تعریف ها
** ( استعاری – اصلی ) :** وضعیتی که کسی به خاطر اشتباه یا شکست، شرمنده یا خجالت زده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *He had egg on his face after the plan failed. *
بعد از شکست طرح، حسابی ضایع شد
- - -
## 🔸 مترادف ها
embarrassment – humiliation – disgrace – shame – awkwardness
- - -
## 🔸 مثال ها
- *The company had egg on its face after the product recall. *
شرکت بعد از جمع آوری محصول حسابی آبروریش رفت.
- *He ended up with egg on his face when his prediction was wrong. *
وقتی پیش بینی اش غلط از آب درآمد، ضایع شد
- *Politicians often get egg on their face when scandals emerge. *
سیاستمداران اغلب با رسوایی ها آبرویشان می رود.
- آبروریزی شدن
- خجالت زده شدن
- در زبان محاوره ای: آبرو رفتن، ضایع شدن
- - -
## 🔸 تعریف ها
** ( استعاری – اصلی ) :** وضعیتی که کسی به خاطر اشتباه یا شکست، شرمنده یا خجالت زده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *He had egg on his face after the plan failed. *
بعد از شکست طرح، حسابی ضایع شد
- - -
## 🔸 مترادف ها
- - -
## 🔸 مثال ها
شرکت بعد از جمع آوری محصول حسابی آبروریش رفت.
وقتی پیش بینی اش غلط از آب درآمد، ضایع شد
سیاستمداران اغلب با رسوایی ها آبرویشان می رود.