effuse

/əˈrjuːz//əˈrjuːz/

معنی: پراکنده و متفرق، بیرون ریختن از، ریختن ، پاشیدن، پخش کردن، فوران کردن
معانی دیگر: بیرون ریختن، (به بیرون) جاری کردن یا شدن، پراکنده کردن یا شدن، پخش کردن یا شدن، (قدیمی) برون ریخته شده، آزادانه بیان شده، ریختن خون پاشیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: effuses, effusing, effused
• : تعریف: to pour or spread out; emit; circulate.

- The applicant hoped to effuse an air of confidence.
[ترجمه گوگل] متقاضی امیدوار بود که از اعتماد به نفس بیرون بیاید
[ترجمه ترگمان] متقاضی امیدوار است که اعتماد به نفس را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to spread out; exude.
مشابه: sift

- The roses' scent effused in the breeze.
[ترجمه گوگل] عطر گل رز در نسیم می پیچید
[ترجمه ترگمان] عطر گل سرخ در نسیمی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to flow out of a small opening, as a gas or other fluid.
صفت ( adjective )
• : تعریف: spread out loosely and freely.

جمله های نمونه

1. The hall effuses warmth and hospitality.
[ترجمه گوگل]تالار گرما و مهمان نوازی را در خود جای داده است
[ترجمه ترگمان]سالن پذیرایی گرم و مهمان نوازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The blood effused from the wound.
[ترجمه گوگل]خون از زخم جاری شد
[ترجمه ترگمان]خون از زخم بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I effuse my flesh in eddies, and drift it in lacy jags.
[ترجمه گوگل]گوشتم را در گرداب ها می ریزم و آن را در دندان های توری می ریزم
[ترجمه ترگمان]من گوشت خودم را در eddies فرو کردم و به دقت آن را به جای امنی پنهان کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The town effuse warmth and hospitality.
[ترجمه گوگل]این شهر گرما و مهمان نوازی دارد
[ترجمه ترگمان]شهر گرم و مهمان نوازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If a person is damaged by it, the only option is to effuse and dissipate it, with a cure occurring immediately following perspiration.
[ترجمه گوگل]اگر کسی در اثر آن آسیب ببیند، تنها راه حل این است که آن را بیرون بیاورد و از بین ببرد، و درمان بلافاصله پس از تعریق رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر یک فرد آسیب دیده باشد، تنها گزینه is و پخش آن است و درمانی که بلافاصله پس از عرق صورت می گیرد آن را پخش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yes, I am, relied Bob. Thats why Im going to advise you not to effuse so much pride. Its just as irritating as this rubbery steak.
[ترجمه گوگل]باب تکیه کرد بله، من هستم به همین دلیل است که من به شما توصیه می کنم که اینقدر غرور را از خود دور نکنید به اندازه این استیک لاستیکی تحریک کننده است
[ترجمه ترگمان]باب اطمینان داد: بله، هستم به همین خاطر به تو توصیه می کنم که این قدر مغرور نباشی فقط به اندازه این استیک ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The calculations show that equilibrium distribution of the molecules in the source of molecular ray is not influenced as only a few molecules effuse from an enough small hole.
[ترجمه گوگل]محاسبات نشان می‌دهد که توزیع تعادلی مولکول‌ها در منبع پرتو مولکولی تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد، زیرا تنها چند مولکول از یک سوراخ کوچک به اندازه کافی بیرون می‌آیند
[ترجمه ترگمان]محاسبات نشان می دهد که توزیع تعادل مولکول ها در منبع نور مولکولی نه تنها به تعداد کمی از مولکول ها از یک سوراخ کوچک به اندازه کافی، تحت تاثیر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پراکنده و متفرق (صفت)
effuse

بیرون ریختن از (فعل)
effuse

ریختن ، پاشیدن (فعل)
effuse

پخش کردن (فعل)
spread, propagate, divide, distribute, give out, shift, broadcast, diffuse, sparge, cast, scatter, strew, effuse, flange, ted

فوران کردن (فعل)
spout, bubble, erupt, effuse, irrupt, spew

انگلیسی به انگلیسی

• overflow, pour out, exude

پیشنهاد کاربران

بیرون ریختن از، ریختن ( خون ) پاشیدن، پخش کردن، پراکنده و متفرق
مثال:
the gardens effuse spacious elegance.
باغها زیبایی و قشنگی گسترده ای را پراکندند.
آزادانه و بی پروا بیان کردن
There was an unabashedly article in which David effused:
…. .
مقاله جسورانه ای بود که در آن دیوید بی پروا گفت:…
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : effuse
✅️ اسم ( noun ) : effusion
✅️ صفت ( adjective ) : effusive
✅️ قید ( adverb ) : effusively

بپرس