1. unheard-of effrontery
جسارت بی سابقه
2. How can he have had the effrontery to say " Piss off! " to you?
[ترجمه گوگل]چطور ممکن است او این هتک حرمت را داشته باشد که به شما بگوید "خجالت بکش"؟
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانست این گستاخی را تحمل کند و بگوید: گم شو! به تو؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He had the effrontery to say I was lying.
[ترجمه گوگل]او این وقاحت را داشت که بگوید من دروغ می گویم
[ترجمه ترگمان]این جسارت را داشت که بگوید دارم دروغ می گویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. One could only gasp at the sheer effrontery of the man.
[ترجمه گوگل]فقط می شد از هتک حرمت این مرد نفس نفس زد
[ترجمه ترگمان]فقط می شد با گستاخی محض آن مرد نفس نفس زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She had the effrontery to ask me for more money.
[ترجمه گوگل]او این جسارت را داشت که از من پول بیشتری بخواهد
[ترجمه ترگمان]جسارت آن را داشت که از من پول بیشتری بخواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You had the effrontery to die without a struggle, though it was not too late, even then.
[ترجمه گوگل]تو این هتک حرمت را داشتی که بدون مبارزه بمیری، هرچند دیر نشده بود، حتی آن زمان
[ترجمه ترگمان]تو این گستاخی را داشتی که بدون درگیری بمیری، با این که خیلی دیر نشده بود، حتی بعد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The arrogant effrontery of the man defied belief.
[ترجمه گوگل]تجاوزات متکبرانه مرد باورها را به چالش کشید
[ترجمه ترگمان]گستاخی arrogant مردی بود که باور نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Maybe effrontery would dismiss him as too negligible to pursue.
[ترجمه گوگل]شاید هتک حرمت او را به عنوان فردی ناچیز برای تعقیب رد کند
[ترجمه ترگمان]شاید این جسارت او را از تعقیب کردن خود منع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. One of them had the effrontery to bring a wraith back once.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها این هتک حرمت را داشت که یک بار یک قلاب را پس بدهد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها این گستاخی را داشت که روح را دوباره به عقب براند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He admired the effrontery with which she bargained.
[ترجمه گوگل]او از شرارتی که او با آن چانه می زد تحسین می کرد
[ترجمه ترگمان]آن گستاخی را که با آن چانه می زد تحسین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. That indestructible, inward effrontery in the meagre fellow was what made men so down on Michaelis.
[ترجمه گوگل]این هتک حرمت درونی و نابود نشدنی در همنوع ناچیز چیزی بود که مردان را نسبت به مایکلیس بسیار ضعیف کرد
[ترجمه ترگمان]این گستاخی فنا ناپذیر، در آن مردک بی نوا، آنچه را به میکائلیس گفته بود این بود که مردان را به این سادگی از میکائلیس ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He has achieved this partly through sheer verbal effrontery, as in his badmouthing of George Bush.
[ترجمه گوگل]او تا حدودی از طریق دعواهای کلامی محض به این امر دست یافته است، مانند بدگویی که نسبت به جورج بوش داشت
[ترجمه ترگمان]او این کار را تا حدودی با جسارت و جسارت شفاهی اش، مانند in از جورج بوش، به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Why are you showing such effrontery?
[ترجمه گوگل]چرا انقدر بداخلاقی نشون میدی؟
[ترجمه ترگمان]چرا این گستاخی را به من نشان می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He had the effrontery to suggest that she enjoyed being unhappy.
[ترجمه گوگل]او این هتک حرمت را داشت که نشان می داد او از ناراضی بودن لذت می برد
[ترجمه ترگمان]این جسارت را داشت که نشان بدهد از این که ناراحت است لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The weak gain strength through effrontery and the strong grow weak because of inhibitions.
[ترجمه گوگل]افراد ضعیف از طریق بیرحمی قدرت میگیرند و قویها به دلیل بازداری ضعیف میشوند
[ترجمه ترگمان]قدرت کسب ضعیف از طریق effrontery و ضعیف شدن قوی به خاطر inhibitions، ضعیف و ضعیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید