effervescent

/ˌefərˈvesənt//ˌefəˈvesnt/

معنی: گاز دار
معانی دیگر: (نوشابه و غیره) جوش دار، جوشان، سرزنده، سرحال، پرجوش و خروش، پرنشاط، پر اشتیاق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: effervescently (adv.)
(1) تعریف: emitting tiny gas bubbles; foaming; bubbly.
مترادف: bubbly, fizzy, sparkling
مشابه: carbonated, ebullient, foamy, frothy

- Sparkling wines are effervescent.
[ترجمه گوگل] شراب های گازدار جوشان هستند
[ترجمه ترگمان] شراب Sparkling پر جوش و خروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in high, cheerful spirits; lively; animated.
مترادف: bubbly, ebullient, exuberant, vivacious
متضاد: depressed
مشابه: animate, animated, enthusiastic, gay, happy, lively, merry, sparkling, sprightly

- The effervescent host put all the guests at ease.
[ترجمه گوگل] میزبان جوشان همه میهمانان را آسوده کرد
[ترجمه ترگمان] میزبان پرهیجان همه میهمانان را ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was in a foul temper and in no mood to talk with his effervescent aunt.
[ترجمه گوگل] او بدخلقی داشت و حوصله حرف زدن با عمه جوشانش را نداشت
[ترجمه ترگمان] او خلق و خوی foul داشت و اصلا حوصله حرف زدن با عمه effervescent را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. effervescent wine
شراب گازدار

2. She's one of those effervescent personalities that you often see presenting TV game shows.
[ترجمه گوگل]او یکی از آن شخصیت های جوشان است که اغلب در حال ارائه برنامه های بازی های تلویزیونی می بینید
[ترجمه ترگمان]او یکی از شخصیت های پرهیجان است که اغلب شاهد ارائه نمایش های تلویزیونی هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tamburlaine's effervescent personality and self-confidence are also echoed throughout the play.
[ترجمه گوگل]شخصیت جوشان و اعتماد به نفس تامبورن نیز در سراسر نمایش منعکس شده است
[ترجمه ترگمان]شخصیت پرهیجان Tamburlaine و اعتماد به نفس هم در سراسر نمایش تکرار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We asked our effervescent typist what she might have been thinking at the time, but she only blushed.
[ترجمه گوگل]ما از تایپیست جوشان خود پرسیدیم که ممکن است در آن زمان به چه چیزی فکر می کرد، اما او فقط سرخ شد
[ترجمه ترگمان]از typist پرسیدم که در آن زمان چه فکر می کند، اما فقط سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The effervescent eschatology of sunshine and wealth had gone flat.
[ترجمه گوگل]معاد شناسی جوشان آفتاب و ثروت به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]The پرهیجان آفتاب و ثروت صاف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Results: Borax effervescent tablet conforms to the standard of Chinese Pharmacopeias.
[ترجمه گوگل]نتایج: قرص جوشان بوراکس مطابق با استاندارد فارماکوپیاهای چینی است
[ترجمه ترگمان]نتایج: tablet پرهیجان با استاندارد Pharmacopeias چینی همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. OBJECTIVE : To prepare an effervescent tablets of ofloxacin and establish quality preparation.
[ترجمه گوگل]هدف: تهیه قرص جوشان افلوکساسین و ایجاد آماده سازی با کیفیت
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: آماده سازی قرص های جوشان of و ایجاد آمادگی برای کیفیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective: To investigate the Safety of Shuangzuotai Vagina effervescent Tablets.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ایمنی قرص های جوشان واژن Shuangzuotai
[ترجمه ترگمان]هدف: تحقیق درباره ایمنی of vagina جوشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first rush of effervescent sweetness paired with the dark balsamic spiciness is quite memorable.
[ترجمه گوگل]اولین عجله شیرینی جوشان همراه با ادویه بالزامیک تیره کاملا به یاد ماندنی است
[ترجمه ترگمان]اولین هجوم of پرهیجان با the dark، کاملا به یاد ماندنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As they describe Capote's effervescent monologue, you can almost see him sitting on the beige cloth couch, legs crossed, waving his arms around as if starring in his own movie.
[ترجمه گوگل]همانطور که مونولوگ جوشان کاپوتی را توصیف می‌کنند، تقریباً می‌توانید او را ببینید که روی مبل پارچه‌ای بژ نشسته، پاهایش را روی هم گذاشته و دست‌هایش را به اطراف تکان می‌دهد که انگار در فیلم خودش بازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن ها سخنان پرشور Capote را توصیف می کنند، تقریبا می توانید او را ببینید که روی مبل بژ نشسته، پاهایش را روی هم گذاشته، دست هایش را تکان می دهد، گویی در فیلم خودش بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective : To prepare Lomefloxacin effervescent tablet and establish quality specifications.
[ترجمه گوگل]هدف: تهیه قرص جوشان لومفلوکساسین و تعیین مشخصات کیفی
[ترجمه ترگمان]هدف: آماده سازی لوح جوشان و ایجاد مشخصات کیفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. H . Give effervescent powders and tablets immediately after dissolving.
[ترجمه گوگل]اچ بلافاصله پس از حل شدن پودرها و قرص های جوشان را بدهید
[ترجمه ترگمان]ه بلافاصله پس از انحلال این پودر و قرص جوشان را به جوش آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. OBJECTIVE : To select formulation for ibuprofen effervescent tablets.
[ترجمه گوگل]هدف: انتخاب فرمولاسیون برای قرص های جوشان ایبوپروفن
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: برای انتخاب formulation برای الواح دوازدهگانه استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Likewise, those that thought they were too ephemeral and effervescent, began to appreciate them.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، کسانی که فکر می کردند خیلی زودگذر و جوشان هستند، شروع به قدردانی از آنها کردند
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، کسانی که فکر می کردند آن ها بیش از اندازه زودگذر و پرشور بودند از آن ها قدردانی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاز دار (صفت)
gasser, effervescent, gassy, gaseous

انگلیسی به انگلیسی

• bubbly; lively
an effervescent liquid is a liquid that releases bubbles of gas.
someone who is effervescent is lively and enthusiastic in their behaviour.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Full of bubbles and lively 🤩
🔍 مترادف: Bubbly
✅ مثال: Her effervescent personality lights up the room
۱. جوشان ۲. گازدار ۳. پر جوش و خروش. با شور و شوق
مثال:
effervescent tablet
قرص جوشان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : effervesce
✅️ اسم ( noun ) : effervescence
✅️ صفت ( adjective ) : effervescent
✅️ قید ( adverb ) : effervescently
پرشور ، پر هیجان
قرص جوشان
■ توضیحات فارسی ■ :
یعنی جوشان و گازدار. مایعی که Effervescent هست حباب های ریز گاز درونش مشاهده میشه که به سمت بالا حرکت میکنن. همچنین به معنی سرزنده و شاداب و سرحال هم معنا میده. مثل
Effervescent person : یک فرد سرزنده و شاد و سرحال
...
[مشاهده متن کامل]

** Effervescent صفت هست و Effervescence اسمشه
■ E X A M P L E S ■ :
🔵 Effervescent wine : شراب گازدار
🔵 Effervescent Tablet : قرص جوشان
🔵 Her Effervescent [= Bubbly] personality : شخصیت سرزنده و شاداب او
🔵 An Effervescent Drink : یک نوشیدنی گازدار
■ توضیحات انگلیسی آبادیس ■ :
• bubbly; lively
• an effervescent liquid is a liquid that releases bubbles of gas
• someone who is effervescent is lively and enthusiastic in their behaviour
■ توضیحات Learner's dictionary ■ :
❌ EFFERVESCENCE ❌
noun
[noncount]
1 : an exciting or lively quality
🔵 The actress's effervescence was charming
🔵 the effervescence of his writing style
2 : bubbles that form and rise in a liquid
ef�fer�ves�cent \ˌɛfɚˈvɛsn̩t\ adjective [more effervescent; most effervescent]
Effervescently ( قید ) ( adverb )
تلفظ Effervescent : اِفِر وِسِنت
تلفظ Bubbly : بابلی ✔ بابِلی ❌

جوشان

بپرس