effendi

/eˈfendi//eˈfendi/

(ترکی ولی از ریشه ی یونانی) افندی، آقا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a Turkish title of respect meaning "sir" or "mister".

جمله های نمونه

1. 's death, Zubeyde Hanim settled down in Huseyin Effendi 's house, who worked as a steward in Rapla farm near Salonika.
[ترجمه گوگل]پس از مرگ زبیده حنیم در خانه حسین افندی که به عنوان مباشر در مزرعه راپلا در نزدیکی سالونیکا کار می کرد، ساکن شد
[ترجمه ترگمان]مرگ، Zubeyde Hanim در خانه Huseyin ساکن شد که در مزرعه Rapla در نزدیکی Salonika کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Marzuki Effendi, a sociology teacher here, said he and hellos brother rowed to school for years.
[ترجمه گوگل]مرزوکی افندی، معلم جامعه‌شناسی در اینجا، گفت که او و برادر سلام سال‌ها پارو به مدرسه رفتند
[ترجمه ترگمان]عمر افندی، یک معلم جامعه شناسی در این جا، گفت که او و برادرش به مدت چند سال با قایق به مدرسه برده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. " Effendi looked at the King and answered, "But how can I know?
[ترجمه گوگل]افندی به شاه نگاه کرد و گفت: «اما از کجا بدانم؟
[ترجمه ترگمان]\"افندی به پادشاه نگاه کرد و گفت:\" \"اما من چطور می توانم بدانم؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Zulfan Effendi, a 36-year-old palm-oil farmer from the western island of Sumatra, says he used to struggle to make ends meet.
[ترجمه گوگل]ذوالفان افندی، کشاورز 36 ساله روغن نخل اهل جزیره غربی سوماترا، می‌گوید که برای گذران زندگی خود با مشکل مواجه بوده است
[ترجمه ترگمان]عمر افندی، یک کشاورز ۳۶ ساله روغن نخل از جزیره غربی جزیره سوماترا می گوید که برای رسیدن به آن تلاش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Effendi said: "In a particular environment, such as multi-national Forum, he should be allowed to use English;"
[ترجمه گوگل]افندی گفت: در یک محیط خاص، مانند انجمن چند ملیتی، باید اجازه داده شود که از زبان انگلیسی استفاده کند
[ترجمه ترگمان]افندی گفت: \" در یک محیط خاص، از جمله یک انجمن چند ملیتی، او باید مجاز به استفاده از زبان انگلیسی باشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Effendi Gazali, the show's creator, says Mr Bakrie will have to endure being sent up on his own station, "or we'll quit!"
[ترجمه گوگل]افندی غزالی، خالق این سریال، می گوید که آقای باکری باید تحمل کند که به ایستگاه خودش فرستاده شود، "وگرنه ما استعفا می دهیم!"
[ترجمه ترگمان]افندی Gazali، سازنده این سریال، می گوید که آقای Bakrie باید تحمل کند که به ایستگاه خودش فرستاده شود، \"یا ما دست از کار می کشیم!\" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I heard a voice calling my name, 'Abdullah Effendi. ' I looked around but saw no one.
[ترجمه گوگل]صدایی شنیدم که نامم را عبدالله افندی صدا می کرد به اطراف نگاه کردم اما کسی را ندیدم
[ترجمه ترگمان]صدایی شنیدم که اسمم را صدا می کرد، عبد Effendi به اطراف نگاه کردم، اما کسی را ندیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Marzuki Effendi, a sociology teacher here, said he and his brother rowed to school for years.
[ترجمه گوگل]مرزوکی افندی، معلم جامعه‌شناسی در اینجا، گفت که او و برادرش سال‌ها پارو به مدرسه رفتند
[ترجمه ترگمان]عمر افندی، یک معلم جامعه شناسی در اینجا، گفت که او و برادرش سالهاست که با قایق به مدرسه می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Effendi, a senior lecturer in anthropology at Andalas University in Padang, the regional capital of West Sumatra, hails from one of Indonesia's many distinct ethnic groups, the Minangkabau.
[ترجمه گوگل]افندی، مدرس ارشد مردم‌شناسی در دانشگاه آندلاس در پادانگ، پایتخت منطقه‌ای سوماترای غربی، از یکی از بسیاری از گروه‌های قومی متمایز اندونزی، مینانگ کابائو است
[ترجمه ترگمان]افندی، یک مدرس ارشد در رشته انسان شناسی دانشگاه Andalas در Padang، مرکز منطقه ای سوماترا غربی، از یکی از گروه های قومی متمایز اندونزی، یعنی Minangkabau، گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I saw my shaikh in a brilliant vision, standing on the hill. He called to me and said, 'Abdullah Effendi, come.
[ترجمه گوگل]شیخ خود را در دیدی درخشان دیدم که بر تپه ایستاده بود مرا صدا زد و گفت: عبدالله افندی بیا
[ترجمه ترگمان]من shaikh را در یک چشم درخشان دیدم که روی تپه ایستاده بود رو به من کرد و گفت: عبدالله Effendi، بیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When the king learned this, he got angry and sent his men to catch Effendi at once.
[ترجمه گوگل]شاه چون این را فهمید، خشمگین شد و افراد خود را به یکباره فرستاد تا افندی را بگیرند
[ترجمه ترگمان]وقتی پادشاه این موضوع را فهمید، خشمگین شد و افرادش را برای گرفتن Effendi فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the king learned this, he got angry ahd sent his men to catch Effendi atonce.
[ترجمه گوگل]وقتی شاه این را فهمید، عصبانی شد و افراد خود را فرستاد تا افندی را بگیرند
[ترجمه ترگمان]وقتی شاه این نکته را فهمید، خشمگین شد و افراد خود را برای گرفتن Effendi فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• former turkish title of respect; man belonging to the aristocracy (in eastern mediterranean countries)

پیشنهاد کاربران

بپرس