صفت ( adjective )
مشتقات: effeminately (adv.), effeminateness (n.)
مشتقات: effeminately (adv.), effeminateness (n.)
• : تعریف: of a man or boy, having qualities of appearance, manner, or behavior conventionally associated with feminine rather than masculine gender; unmanly.
• مترادف: unmanly, unmasculine, womanish
• متضاد: butch, manly, masculine, virile
• مشابه: female, feminine
• مترادف: unmanly, unmasculine, womanish
• متضاد: butch, manly, masculine, virile
• مشابه: female, feminine
- Though women found the actor's slightly effeminate looks highly attractive, many men thought the actor did not look tough enough for the part.
[ترجمه حسین] در حالی که زنان ظاهر زنانۀ هنرپیشه را جذاب می دانستند، مردان بسیاری فکر می کردند او به اندازۀ کافی برای نقش محکم و خشن نیست|
[ترجمه گوگل] اگرچه زنان ظاهر اندکی زنانه این بازیگر را بسیار جذاب میدانستند، بسیاری از مردان فکر میکردند که این بازیگر به اندازه کافی سختگیر به نظر نمیرسد[ترجمه ترگمان] با وجود اینکه زنان متوجه شدند که این هنرپیشه که اندکی دخترانه به نظر می رسد، بسیار جذاب به نظر می رسد، بسیاری از مردان تصور می کردند که این بازیگر به اندازه کافی سخت به نظر نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید