effector

/ɪˈfektər//ɪˈfektə/

(کالبد شناسی)، (عضله یا یاخته یا غده و غیره که بتواند به انگیزه - به ویژه انگیزه ی عصبی - واکنش بدهد) انگیز پذیر، موثر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a cell or an organ such as a muscle or gland that responds to a nerve impulse.

جمله های نمونه

1. The effector processes become slower and less powerful but these effects are not so marked or so consistent.
[ترجمه گوگل]فرآیندهای افکتور کندتر و کم قدرت تر می شوند، اما این اثرات چندان مشخص یا سازگار نیستند
[ترجمه ترگمان]فرایندهای پذیر پذیر آهسته تر بوده و قدرت کمتری دارند، اما این اثرات تا این حد مشخص و ثابت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. NK cell trigger effector functions ( cytolysis ) by KAR, if target cell loses appropriate ligands recognized by KIR.
[ترجمه گوگل]در صورتی که سلول هدف لیگاندهای مناسب شناسایی شده توسط KIR را از دست بدهد، توابع مؤثر ماشه ای (سیتولیز) را توسط سلول NK انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که سلول هدف، لیگاند های مناسبی را که توسط KIR به رسمیت شناخته شده است، از دست می دهد، توابع انگیز پذیر و انگیز پذیر (cytolysis)را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The elongated member has an end effector at its distal end.
[ترجمه گوگل]عضو کشیده دارای یک افکتور انتهایی در انتهای دیستال خود است
[ترجمه ترگمان]اعضای دراز و کشیده دارای یک ربات انتهایی در انت های دور خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Manipulating industrial robots. Automatic end effector exchange systems. Vocabulary and presentation of characteristics.
[ترجمه گوگل]دستکاری ربات های صنعتی سیستم های تعویض افکتور پایانی خودکار واژگان و ارائه خصوصیات
[ترجمه ترگمان]روبات های صنعتی Manipulating سیستم های تبادل خودکار و انگیز پذیر واژگان و معرفی ویژگی ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A spare latching end effector for the station's robotic arm, and a spare trailing umbilical system for the rail car that the arm travels on.
[ترجمه گوگل]یک افکتور انتهایی قفل یدکی برای بازوی رباتیک ایستگاه و یک سیستم بند ناف دنباله دار برای واگن ریلی که بازو روی آن حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه latching برای استفاده از بازوی مصنوعی ایستگاه و یک دستگاه umbilical یدکی برای ماشین راه آهن که بازو به آن حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To translocate the effector proteins into the plant cell is the primary function during the process of pathogen-host interaction.
[ترجمه گوگل]انتقال پروتئین‌های عامل به داخل سلول گیاهی وظیفه اصلی در طول فرآیند برهمکنش پاتوژن-میزبان است
[ترجمه ترگمان]برای translocate کردن پروتیین های سازمان یافته به داخل سلول گیاه، وظیفه اصلی در طول فرآیند تعامل پاتوژن میزبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the myocardial fibrosis formation process, interstitial effector cells often play a crucial role.
[ترجمه گوگل]در فرآیند تشکیل فیبروز میوکارد، سلول های موثر بینابینی اغلب نقش مهمی ایفا می کنند
[ترجمه ترگمان]در فرآیند شکل گیری fibrosis myocardial، سلول های دارای انگیز پذیر با یک نقش حیاتی بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Suppression of target of rapamycin, a downstream effector of phosphoinositide 3-kinase, also prevented lipofuscin accumulation in the heart.
[ترجمه گوگل]سرکوب هدف راپامایسین، یک عامل پایین دست فسفوئینوزیتید 3-کیناز، همچنین از تجمع لیپوفوسین در قلب جلوگیری کرد
[ترجمه ترگمان]با فرو نشاندن هدف of، ربات رو به پایین of ۳ - کیناز، نیز از تجمع lipofuscin در قلب جلوگیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. CD 8 - positive T cells represent the effector cell population exhibiting antigen specificity for the nucleoprotein.
[ترجمه گوگل]CD 8 - سلول های T مثبت نشان دهنده جمعیت سلولی مؤثر هستند که ویژگی آنتی ژنی را برای نوکلئوپروتئین نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]سی دی ۸ - ۸ سلول های T مثبت نشان دهنده جمعیت سلولی پذیر است که ویژگی آنتی ژن را برای the نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The soft effector object has a custom property to allow you to easily control the operater.
[ترجمه گوگل]شیء Soft Effector دارای یک ویژگی سفارشی است که به شما امکان می دهد به راحتی اپراتور را کنترل کنید
[ترجمه ترگمان]شی نرم و انگیز پذیر یک ویژگی سفارشی دارد که به شما اجازه می دهد به راحتی the را کنترل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The end effector attaches itself to the end of the robot arm.
[ترجمه گوگل]افکتور انتهایی خود را به انتهای بازوی ربات متصل می کند
[ترجمه ترگمان]ربات end خود را به انتهای بازوی ربات متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A staple holding jaw of the end effector is coupled to another jaw for grasping tissue to be stapled.
[ترجمه گوگل]یک فک نگهدارنده منگنه از افکتور انتهایی به فک دیگری برای گرفتن بافتی که باید منگنه شود، جفت می شود
[ترجمه ترگمان]فک نگه داری اصلی مجری ن هایی، به فک دیگری برای محکم کردن بافت متصل می شود تا به آن متصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The effects of the joint clearance variables to the position repeatability of the robot end effector are analyzed using a two-dimensional vector method to define the joint clearance variables.
[ترجمه گوگل]اثرات متغیرهای فاصله مشترک بر تکرارپذیری موقعیت اثرگر انتهایی ربات با استفاده از روش برداری دو بعدی برای تعریف متغیرهای فاصله مشترک تجزیه و تحلیل می شود
[ترجمه ترگمان]تاثیر متغیرهای پاک سازی مشترک به تکرارپذیری موقعیت ربات end ربات با استفاده از یک روش برداری دو بعدی برای تعریف متغیرهای پاک سازی مشترک مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The typical industrial robots consists of 4 major components: the manipulator arm, the end effector, the actuator and the controller.
[ترجمه گوگل]ربات‌های صنعتی معمولی از 4 جزء اصلی تشکیل شده‌اند: بازوی دستکاری، افکتور انتهایی، محرک و کنترل‌کننده
[ترجمه ترگمان]ربات های صنعتی معمولی متشکل از ۴ بخش اصلی هستند: بازوی ماهر، مجری ن هایی، محرک و کنترل کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that effects, something which activates, something which carries out

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : effect / effectuate
✅️ اسم ( noun ) : effect / effectiveness / effector / effectuation / effectivity / effectuality / efficacy
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : effective / effectual / efficacious
✅️ قید ( adverb ) : effectively / effectually / efficaciously

سلول هدف
effector ( علوم دارویی )
واژه مصوب: اثرگذار
تعریف: مولکولی که به گیرنده های سطح یاخته متصل می شود و سامانۀ پاسخ دهی درون یاخته ای را تغییر می دهد
( بافت , اعضا, اندام, سلول, دستگاه و . . . . . ) ی عمل کننده
کنش زا
تاثیر گذار
واکنش دهنده
کنشگر
عملگر
تاثیرپذیر

بپرس