efface

/əˈfeɪs//ɪˈfeɪs/

معنی: پاک کردن، محو کردن، زدودن، ستردن، خود را تحت الشعاع قرار دادن
معانی دیگر: (تصویر یا خاطره و غیره) محو کردن، ازبین بردن، خود را کنار کشیدن، (خود را) ناچشمگیر کردن، (خود را) کم پیدا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: effaces, effacing, effaced
مشتقات: effaceable (adj.), effacement (n.), effacer (n.)
(1) تعریف: to cause to disappear; destroy.
مترادف: blot out, eliminate, eradicate, expunge, extirpate, obliterate, wipe out
مشابه: abolish, annihilate, destroy, do away with, exterminate, extinguish, raze, remove, stamp out

- The earthquake effaced all traces of the ancient city.
[ترجمه گوگل] زلزله تمام آثار شهر باستانی را از بین برد
[ترجمه ترگمان] زمین لرزه همه نشانه های شهر باستانی را محو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police arrived before he could efface the evidence.
[ترجمه گوگل] پلیس قبل از اینکه او بتواند شواهد را از بین ببرد وارد شد
[ترجمه ترگمان] پلیس قبل از آنکه بتواند مدارک را زایل کند وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to erase by or as if by rubbing out.
مترادف: erase, expunge, obliterate, rub
مشابه: cross out, delete, remove

- The artist's signature had been effaced.
[ترجمه گوگل] امضای هنرمند پاک شده بود
[ترجمه ترگمان] امضای هنرمند محو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to withdraw (oneself) from others' notice.
مشابه: shy, withdraw

جمله های نمونه

1. peace shall efface the memory of this terrible war
صلح خاطره ی این جنگ وحشت زا را خواهد سترد.

2. The lapse of year will never efface that scene of ruins from my memory.
[ترجمه گوگل]گذشت سال هرگز آن صحنه ویرانه را از خاطرم پاک نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]خطای سال هرگز آن صحنه ویرانی را از خاطرم زدوده نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shriley did her best to efface herself at parties.
[ترجمه گوگل]شریلی تمام تلاشش را کرد تا در مهمانی ها خود را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]Shriley نهایت تلاشش را کرد که خود را در مهمانی ها سربه نیست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She would have to efface herself before her visitor.
[ترجمه گوگل]او باید خودش را جلوی بازدیدکننده‌اش محو کند
[ترجمه ترگمان]باید خود را در مقابل مهمان efface
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nothing can efface the last picture I have of them from my mind.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند آخرین تصویری را که از آنها دارم از ذهنم پاک کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند آخرین تصویری که از ذهنم دارم را بزداید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Time alone will efface those unpleasant memories.
[ترجمه گوگل]زمان تنهایی آن خاطرات ناخوشایند را از بین خواهد برد
[ترجمه ترگمان]گذشت زمان، خاطرات ناخوشایند را محو خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The lapse of year will never efface that scene of ruin from my memory.
[ترجمه گوگل]گذشت سال هرگز آن صحنه تباهی را از خاطرم پاک نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]خطای سال هرگز آن صحنه ویرانی را از خاطرم زدوده نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Communist historians tried to efface whole segments of their nation's past.
[ترجمه گوگل]مورخان کمونیست کوشیدند تا بخش‌هایی از گذشته ملت خود را محو کنند
[ترجمه ترگمان]مورخان کمونیست سعی کردند که تمامی بخش های گذشته ملت خود را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Carbon dioxide and moisture threaten to efface the Lascaux cave drawings.
[ترجمه گوگل]دی اکسید کربن و رطوبت نقشه های غار Lascaux را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]دی اکسید کربن و رطوبت تهدید می کنند که نقشه های غار نشین را محو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He could not efface the impression from his mind.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست این تصور را از ذهنش پاک کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست این تاثیر را از ذهن او محو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Time alone efface those unpleasant memories.
[ترجمه گوگل]زمان به تنهایی آن خاطرات ناخوشایند را از بین می برد
[ترجمه ترگمان] زمان تنهایی اون خاطرات ناخوشایند رو محو می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He would have to efface himself before his visitors.
[ترجمه گوگل]او باید خود را در مقابل بازدیدکنندگانش محو کند
[ترجمه ترگمان]ناچار بود خود را در مقابل مهمان هایش ناراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Time and weather have long ago efface the inscription on the monument.
[ترجمه گوگل]زمان و آب و هوا مدت ها پیش کتیبه این بنا را از بین برده است
[ترجمه ترگمان]زمان و هوا مدت ها پیش روی آن نوشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Its efface small rat people right among them the memory of a toy.
[ترجمه گوگل]موش‌های کوچک را از بین می‌برد درست در میان آنها خاطره یک اسباب‌بازی
[ترجمه ترگمان]بوی موش کوچک در میان آن ها خاطره یک اسباب بازی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاک کردن (فعل)
wash, wipe, abrade, erase, clean, purify, cleanse, rub, scrape, absolve, absterge, purge, assoil, obliterate, expiate, mop, furbish, lustrate, deterge, efface, sublimate, willow, winnow, wipe up

محو کردن (فعل)
erase, eliminate, annihilate, expunge, obliterate, blur, wipe out, deface, blot out, disfeature, cause to disappear, raze, efface, rase

زدودن (فعل)
remove, wipe, clean, scrape, clear, purge, eliminate, obliterate, wipe out, scour, blot out, sweep, swab, scurf, deterge, efface, shuck

ستردن (فعل)
erase, scrape, scrub, obliterate, shave, raze, efface, rase

خود را تحت الشعاع قرار دادن (فعل)
efface

تخصصی

[نساجی] زدودن - پاک کردن

انگلیسی به انگلیسی

• erase, wipe out; destroy
to efface something means to remove it completely; a formal word.

پیشنهاد کاربران

محو کردن، پاک کردن، امحا کردن، زدودن، معدوم کردن،
با توجه به زمینه متن، ادبی، سیاسی، هنری، فنی و . . . برگردان مناسب تر را برگزینید
فروپاشی

بپرس