1. The object of educator is to prepare the young to educate themselves throughout their lives.
[ترجمه گوگل]هدف مربی این است که جوانان را برای آموزش خود در طول زندگی آماده کند
[ترجمه ترگمان]هدف آموزگار آماده کردن جوانان برای تحصیل در طول زندگی خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was a well - known educator.
3. An educator must first educate himself.
[ترجمه گوگل]یک مربی ابتدا باید خودش را تربیت کند
[ترجمه ترگمان]یک آموزگار باید ابتدا به خود آموزش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They believe that the role of the community educator is much more limited than the rhetoric often implies.
[ترجمه گوگل]آنها بر این باورند که نقش مربی جامعه بسیار محدودتر از آنچه در لفاظی اغلب بیان می شود، است
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که نقش مربی جامعه بسیار محدودتر از معانی بیان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Every educator has a personal story to tell from working in our home care teams.
[ترجمه گوگل]هر مربی یک داستان شخصی برای گفتن از کار در تیم های مراقبت در منزل ما دارد
[ترجمه ترگمان]هر مربی یک داستان شخصی برای گفتن از کار در تیم های مراقبت خانگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Writer and educator George Leonard has described some of the dangers of a foreshortened perspective on time.
[ترجمه گوگل]جورج لئونارد، نویسنده و آموزگار، برخی از خطرات یک دیدگاه کوتاه شده در زمان را شرح داده است
[ترجمه ترگمان]نویسنده و مربی، جورج لیونارد، برخی از خطرات یک دیدگاه foreshortened را در زمان توصیف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Although an educator and a parent, I can not claim to be an expert.
[ترجمه گوگل]اگرچه یک مربی و یک پدر و مادر، اما نمی توانم ادعا کنم که یک متخصص هستم
[ترجمه ترگمان]با اینکه یک معلم و یک والد، من نمی توانم ادعا کنم که کارشناس هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. For example, an educator can explain to a parent why a student was disciplined without being liable for defamation.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک مربی می تواند به یکی از والدین توضیح دهد که چرا یک دانش آموز تنبیه شده است بدون اینکه مسئولیتی در قبال افترا داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، یک مربی می تواند به یک والد توضیح دهد که چرا یک دانش آموز بدون اینکه مسیول defamation باشد، منظم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. An educator who began her career in 1974 teaching reading on a Montana Indian reservation, she has enjoyed the ultimate in field trips.
[ترجمه گوگل]معلمی که کار خود را در سال 1974 شروع به تدریس خواندن در یکی از مناطق رزرو شده در مونتانا کرد، او نهایت لذت را در سفرهای علمی داشته است
[ترجمه ترگمان]یک آموزگار که حرفه خود را در سال ۱۹۷۴ به تدریس خواندن در یک محل رزرو هندی آغاز کرد، از نهایی کردن سفره ای می دانی لذت برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Booker T. Washington, the renowned black educator, was an outstanding example of this truth.
[ترجمه گوگل]بوکر تی واشنگتن، معلم سیاهپوست مشهور، نمونه بارز این حقیقت بود
[ترجمه ترگمان]مدرسه Booker T واشنگتن، مربی مشهور سیاه پوست، نمونه برجسته ای از این حقیقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Puja Thomson is a counselor, healing facilitator, educator and minister of the Healing Light Center Church, founded by the Reverend Rosalyn Bruyere.
[ترجمه گوگل]پوجا تامسون یک مشاور، تسهیل کننده شفا، مربی و وزیر کلیسای مرکز نور شفا است که توسط کشیش روزالین برویر تأسیس شده است
[ترجمه ترگمان]Puja تامسون یک مشاور، تسهیل کننده درمان، مربی و وزیر کلیسای جامع Light است که توسط the Rosalyn Bruyere تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Chu Tunan is a famous litterateur, educator and social activist.
[ترجمه گوگل]چو تونان، نویسنده، معلم و فعال اجتماعی مشهور است
[ترجمه ترگمان]چو Tunan یک متخصص مشهور، مربی و فعال اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. As Horace Mann, the great educator, once said, "Habits are like a cable. "
[ترجمه گوگل]همانطور که هوراس مان، مربی بزرگ، زمانی گفت: "عادت ها مانند یک کابل هستند "
[ترجمه ترگمان]همان طور که هوریس من، مربی بزرگ، گفته بود، \" عادت ها مثل یک کابل هستند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The educator located the local location allocated to him.
[ترجمه گوگل]آموزگار مکان محلی را که به او اختصاص داده بود، پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]مربی مکان محلی را که به او اختصاص داده شده بود، قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The man who can make hard things easy is the educator.
[ترجمه گوگل]کسی که می تواند کارهای سخت را آسان کند، مربی است
[ترجمه ترگمان]مردی که می تواند کاره ای سخت را آسان کند، مربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید