educator

/ˈedʒəˌketər//ˈedʒʊkeɪtə/

معنی: مربی، معلم، فرهیختار
معانی دیگر: آموزگار، دبیر، استاد، دانشیار، پرورشگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who teaches.
مشابه: teacher

- Being able to explain things clearly is one of her skills as an educator.
[ترجمه گوگل] توانایی توضیح دادن چیزها به وضوح یکی از مهارت های او به عنوان یک مربی است
[ترجمه ترگمان] توانایی توضیح همه چیز به روشنی یکی از مهارت های او به عنوان یک آموزگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person who administers an educational institution.

جمله های نمونه

1. The object of educator is to prepare the young to educate themselves throughout their lives.
[ترجمه گوگل]هدف مربی این است که جوانان را برای آموزش خود در طول زندگی آماده کند
[ترجمه ترگمان]هدف آموزگار آماده کردن جوانان برای تحصیل در طول زندگی خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was a well - known educator.
[ترجمه گوگل]او یک معلم شناخته شده بود
[ترجمه ترگمان]او یک مربی معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An educator must first educate himself.
[ترجمه گوگل]یک مربی ابتدا باید خودش را تربیت کند
[ترجمه ترگمان]یک آموزگار باید ابتدا به خود آموزش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They believe that the role of the community educator is much more limited than the rhetoric often implies.
[ترجمه گوگل]آنها بر این باورند که نقش مربی جامعه بسیار محدودتر از آنچه در لفاظی اغلب بیان می شود، است
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که نقش مربی جامعه بسیار محدودتر از معانی بیان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Every educator has a personal story to tell from working in our home care teams.
[ترجمه گوگل]هر مربی یک داستان شخصی برای گفتن از کار در تیم های مراقبت در منزل ما دارد
[ترجمه ترگمان]هر مربی یک داستان شخصی برای گفتن از کار در تیم های مراقبت خانگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Writer and educator George Leonard has described some of the dangers of a foreshortened perspective on time.
[ترجمه گوگل]جورج لئونارد، نویسنده و آموزگار، برخی از خطرات یک دیدگاه کوتاه شده در زمان را شرح داده است
[ترجمه ترگمان]نویسنده و مربی، جورج لیونارد، برخی از خطرات یک دیدگاه foreshortened را در زمان توصیف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Although an educator and a parent, I can not claim to be an expert.
[ترجمه گوگل]اگرچه یک مربی و یک پدر و مادر، اما نمی توانم ادعا کنم که یک متخصص هستم
[ترجمه ترگمان]با اینکه یک معلم و یک والد، من نمی توانم ادعا کنم که کارشناس هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For example, an educator can explain to a parent why a student was disciplined without being liable for defamation.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک مربی می تواند به یکی از والدین توضیح دهد که چرا یک دانش آموز تنبیه شده است بدون اینکه مسئولیتی در قبال افترا داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، یک مربی می تواند به یک والد توضیح دهد که چرا یک دانش آموز بدون اینکه مسیول defamation باشد، منظم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An educator who began her career in 1974 teaching reading on a Montana Indian reservation, she has enjoyed the ultimate in field trips.
[ترجمه گوگل]معلمی که کار خود را در سال 1974 شروع به تدریس خواندن در یکی از مناطق رزرو شده در مونتانا کرد، او نهایت لذت را در سفرهای علمی داشته است
[ترجمه ترگمان]یک آموزگار که حرفه خود را در سال ۱۹۷۴ به تدریس خواندن در یک محل رزرو هندی آغاز کرد، از نهایی کردن سفره ای می دانی لذت برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Booker T. Washington, the renowned black educator, was an outstanding example of this truth.
[ترجمه گوگل]بوکر تی واشنگتن، معلم سیاهپوست مشهور، نمونه بارز این حقیقت بود
[ترجمه ترگمان]مدرسه Booker T واشنگتن، مربی مشهور سیاه پوست، نمونه برجسته ای از این حقیقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Puja Thomson is a counselor, healing facilitator, educator and minister of the Healing Light Center Church, founded by the Reverend Rosalyn Bruyere.
[ترجمه گوگل]پوجا تامسون یک مشاور، تسهیل کننده شفا، مربی و وزیر کلیسای مرکز نور شفا است که توسط کشیش روزالین برویر تأسیس شده است
[ترجمه ترگمان]Puja تامسون یک مشاور، تسهیل کننده درمان، مربی و وزیر کلیسای جامع Light است که توسط the Rosalyn Bruyere تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chu Tunan is a famous litterateur, educator and social activist.
[ترجمه گوگل]چو تونان، نویسنده، معلم و فعال اجتماعی مشهور است
[ترجمه ترگمان]چو Tunan یک متخصص مشهور، مربی و فعال اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As Horace Mann, the great educator, once said, "Habits are like a cable. "
[ترجمه گوگل]همانطور که هوراس مان، مربی بزرگ، زمانی گفت: "عادت ها مانند یک کابل هستند "
[ترجمه ترگمان]همان طور که هوریس من، مربی بزرگ، گفته بود، \" عادت ها مثل یک کابل هستند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The educator located the local location allocated to him.
[ترجمه گوگل]آموزگار مکان محلی را که به او اختصاص داده بود، پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]مربی مکان محلی را که به او اختصاص داده شده بود، قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The man who can make hard things easy is the educator.
[ترجمه گوگل]کسی که می تواند کارهای سخت را آسان کند، مربی است
[ترجمه ترگمان]مردی که می تواند کاره ای سخت را آسان کند، مربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربی (اسم)
teacher, tutor, coach, mentor, educator, handler, preceptor, tamer

معلم (اسم)
teacher, pointer, educator, instructor, guru, preceptor, pedagog, pedagogue

فرهیختار (اسم)
educator, trainer

انگلیسی به انگلیسی

• teacher, one who imparts knowledge, one who instructs
an educator is a person who educates people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مربی، معلم
مثال: She was a dedicated educator who inspired her students to excel.
او یک معلم پرتلاش بود که دانش آموزانش را به برتری الهام می بخشید.
آموزگار، مثل اموزگار زندگی ، یعنی فراتر از معلمی، فراتر از معلمی که روی کلاس مدرسه وعظ میکنه ، کارش این نیست که کلاس داری کنه, مثل معلم کلاسهای مدرسه بلکه کارش اینه به شما خط بده، مخصوصا توی علوم انسانی
...
[مشاهده متن کامل]
کسی که تئوری دادن بشما بیاموزه، مثلا نیچه به شوپنهاور میگه educator، نه teacher نیچه کتابی هم به همین نام داره schpenhauer as educator.

مدرس
متخصص در نظریه ها و روش های آموزش
آموزشگر ( مدرس )
پرورشگر ( مربی )
مربی
آموزگار
دبیر
teacher
مربی _معلم کسی که آموزش می دهد
آموزش دهنده
فرد آموزش دهنده
ممکن است درجایی استفاده شود که هدف اشاره به هر کسی که آموزش می دهد باشد، مانند والدین، معلم و غیره.

بپرس