educated

/ˈedʒəˌketəd//ˈedʒʊkeɪtɪd/

معنی: تحصیل کرده، فرهیخته، تحصیل شده
معانی دیگر: آموخته، آموزش دیده، تعلیم یافته، بر مبنای اطلاع و تجربه (در برابر دیمی یا همین جوری یا الله بختکی و غیره)، بررسی شده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having an education.
متضاد: ignorant, unlettered, untutored

(2) تعریف: marked by qualities that indicate knowledge, training, and culture.
مشابه: academic, literate

(3) تعریف: founded on experience and incomplete information.

- an educated guess
[ترجمه گوگل] یک حدس تحصیل کرده
[ترجمه ترگمان] یک حدس تحصیل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. educated people kept flowing out of the country
اشخاص تحصیل کرده مرتب کشور را ترک می کردند.

2. an educated and well-informed person
آدم تحصیلکرده و کاملا مطلع

3. an educated guess
حدس بررسی شده،حدس قریب به یقین

4. she educated herself through correspondence courses
از طریق درس های مکاتبه ای خودآموزی کرده است.

5. the educated few as opposed to the uneduc- ated many
اقلیت تحصیل کرده در برابر اکثریت بی سوادان

6. he has been educated in america
او در امریکا آموزش دیده است.

7. jahangir is better educated than others
جهانگیر از دیگران تحصیلات بهتری دارد.

8. his son is an educated and polished youth
پسر او جوانی تحصیل کرده و مهذب است.

9. the nation willed that all children be educated
ملت مصمم شد که همه ی بچه ها تحصیل کنند.

10. one of the rewards of my job is contact with educated and courteous people
یکی از محسنات شغل من تماس با اشخاص تحصیل کرده و مودب است.

11. his novels have the finish and the flavor which appeal to the educated
رمان های او دارای کمال و گیرایی هستند که مورد پسند تحصیل کرده ها است.

12. He was educated at his local comprehensive school and then at Oxford.
[ترجمه گوگل]او در مدرسه جامع محلی خود و سپس در آکسفورد تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه جامع محلی و سپس در آکسفورد تحصیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was well educated in literature at a university.
[ترجمه گوگل]او در دانشگاه در رشته ادبیات تحصیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]او در رشته ادبیات دانشگاهی تحصیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was educated at Haslingden Grammar School.
[ترجمه گوگل]او در مدرسه گرامر Haslingden تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه گرا مار تحصیل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The public should be educated in how to use energy more effectively.
[ترجمه گوگل]مردم باید در مورد نحوه استفاده موثرتر از انرژی آموزش ببینند
[ترجمه ترگمان]مردم باید در نحوه استفاده موثر از انرژی آموزش ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She seemed intelligent and well educated.
[ترجمه گوگل]او باهوش و تحصیل کرده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او باهوش و تحصیل کرده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She was educated in England in the 1990s.
[ترجمه گوگل]او در دهه 1990 در انگلستان تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان]او در دهه ۱۹۹۰ در انگلستان تحصیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He was educated at Bristol University.
[ترجمه گوگل]او در دانشگاه بریستول تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان]او در دانشگاه بریستول درس خوانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحصیل کرده (صفت)
cultured, educated, self-taught

فرهیخته (صفت)
educated

تحصیل شده (صفت)
educated

انگلیسی به انگلیسی

• knowledgeable, intellectual; learned, literate
educated people have reached a high standard of learning.

پیشنهاد کاربران

آموخته شده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : educate
اسم ( noun ) : education
صفت ( adjective ) : educational / educative / educated
قید ( adverb ) : educationally
دارای تحصیلات
صاحب سواد ؛ باسواد. آنکه خواندن و نوشتن داند. آنکه سواد خواندن و نوشتن دارد.
تحصیل کرده، فارغ التحصیل، باسواد
آگاه. پخته
فرهنگ سازی
پخته ،
Educated decisions
تصمیمات پخته
Having learnt a lot of teams to standard
علمی، بر مبنای علم و دانش
باسواد
بر مبنای دانش
تحصیل کرده
پر اطلاعات
فارغ التحصیل
درس خواندن خوب درس خواندن به بالاترین سطح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس