editorship

/ˈedətərʃɪp//ˈedɪtəʃɪp/

معنی: مدیریت، مقام سردبیری
معانی دیگر: مقام سردبیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the position or activities of an editor.

(2) تعریف: editorial policy or guidance.

جمله های نمونه

1. Under his editorship, the Economist has introduced regular sports coverage.
[ترجمه گوگل]تحت سردبیری او، اکونومیست پوشش منظم ورزشی را معرفی کرده است
[ترجمه ترگمان]در زمان سردبیری او، اقتصاددان پوشش ورزشی منظم را معرفی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I got the impression he regarded his editorship as the high point of his life.
[ترجمه گوگل]این تصور را داشتم که او ویراستاری خود را نقطه اوج زندگی خود می دانست
[ترجمه ترگمان]من تصور می کنم که او editorship را به عنوان نقطه اوج زندگی خود تلقی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Roth's crowning achievement was the editorship of the Encyclopaedia Judaica, which he held from 196
[ترجمه گوگل]مهمترین دستاورد راث، سردبیری دایره المعارف یهودی بود که از سال 196 بر عهده داشت
[ترجمه ترگمان]دستاورد کاری راث زمان سردبیری دایره المعارف Judaica بود که در سال ۱۹۶ میلادی برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In 1946 he accepted the editorship of the Times of Ceylon, and we spent the next two years in Colombo.
[ترجمه گوگل]در سال 1946 او سردبیری تایمز سیلان را پذیرفت و ما دو سال بعد را در کلمبو گذراندیم
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۴۶ او زمان سردبیری روزنامه of سیلان را پذیرفت و ما دو سال بعد را در کلمبو گذراندیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Matters came to a head under the editorship of Ian Pye.
[ترجمه گوگل]با سردبیری یان پای، مسائل به اوج خود رسید
[ترجمه ترگمان]امور مربوط به زمان سردبیری ایان Pye به سر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Within a year, I took over the editorship, and I secured the promotional music drip.
[ترجمه گوگل]ظرف یک سال، سردبیری را به عهده گرفتم و چکه های موسیقی تبلیغاتی را تضمین کردم
[ترجمه ترگمان]در عرض یک سال، من زمان سردبیری را گرفتم، و برنامه تبلیغاتی پخش موسیقی را تضمین کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By building his writing on his editorship, Lu finally made himself a renowned writer across the country.
[ترجمه گوگل]لو با ساختن نوشته‌هایش بر اساس سردبیری‌اش، سرانجام خود را به نویسنده‌ای مشهور در سراسر کشور تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]او با نوشتن نامه خود در زمان سردبیری خود، سرانجام خود را نویسنده ای مشهور در سراسر کشور ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Information to the editorship is of great importance.
[ترجمه گوگل]اطلاعات برای سردبیر از اهمیت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مربوط به زمان سردبیری از اهمیت زیادی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The book was issued under his general editorship.
[ترجمه گوگل]این کتاب به سردبیری عمومی او منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این کتاب تحت مدیریت زمان کلی او منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 1946 Borges took over the editorship of Los Annales de Buenos Aires, an academic magazine.
[ترجمه گوگل]در سال 1946 بورخس سردبیری مجله دانشگاهی Los Annales de Buenos Aires را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۶ بمبی به نام آ نال de Aires، یک مجله علمی، به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Under the editorship of Bagehot, who argued that "The object of The Economist is to throw white light on the subjects within its range", the paper's influence grew.
[ترجمه گوگل]تحت سردبیری باگهوت، که استدلال می‌کرد «هدف اکونومیست پرتاب نور سفید به موضوعاتی است که در محدوده‌اش هستند»، تأثیر روزنامه افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]در زمان سردبیری of، که مدعی شد که \"هدف از اکونومیست، انداختن نور سفید بر روی موضوعات در محدوده خود\" است، تاثیر این روزنامه بیشتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The development of online news communication makes the editorship system of online news come into being gradually, which enhances the needs of summarizing it in practice and studying in theory.
[ترجمه گوگل]توسعه ارتباطات خبری آنلاین باعث می شود که سیستم ویرایش اخبار آنلاین به تدریج ایجاد شود که نیاز به جمع بندی آن در عمل و مطالعه تئوری را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]توسعه ارتباط اطلاعات آنلاین باعث می شود که سیستم سردبیری اخبار آنلاین به تدریج صورت بگیرد، که نیازهای خلاصه کردن آن را در عمل و مطالعه در تئوری افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He resigned the editorship of the school paper.
[ترجمه گوگل]او از سردبیری روزنامه مدرسه استعفا داد
[ترجمه ترگمان]او به سردبیری روزنامه مدرسه استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I would never have been offered the editorship of the Daily Telegraph less than four years later, without the celebrity purchased by those 10 minutes of self-inflicted terror.
[ترجمه گوگل]کمتر از چهار سال بعد، بدون سلبریتی که توسط آن 10 دقیقه وحشت خودساخته خریداری شده بود، هرگز به من پیشنهاد سردبیری دیلی تلگراف داده نمی شد
[ترجمه ترگمان]من هرگز زمان سردبیری روزنامه دیلی تلگراف را کم تر از چهار سال بعد، بدون اینکه افراد مشهور که ۱۰ دقیقه از تروریسم خود را خریداری کرده بودند، به من پیشنهاد نکرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I went from my short editorship of The American Mercury to The New York Times, for which I wrote most of the financial and economic editorials for the next twelve years.
[ترجمه گوگل]من از سردبیری کوتاه The American Mercury به نیویورک تایمز رفتم، که بیشتر سرمقاله‌های مالی و اقتصادی دوازده سال آینده را برای آن نوشتم
[ترجمه ترگمان]من از زمان کوتاهی در زمان سردبیری من به نیویورک تایمز رفتم، که در آن بسیاری از the اقتصادی و اقتصادی را برای دوازده سال آینده نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدیریت (اسم)
direction, administratorship, directorship, editorship, stage direction

مقام سردبیری (اسم)
editorship

انگلیسی به انگلیسی

• office or function of editor
the editorship of a newspaper or magazine is the position and authority of its editor.

پیشنهاد کاربران

بپرس